سینماسینما، محمد تاجیک – شاید وقتی دیگر نام فیلم سینمایی ساخته بهرام بیضایی با بازی سوسن تسلیمی و داریوش فرهنگ در سال ۱۳۶۶ است. فیلمنامهٔ این کار با نام وقت دیگر شاید چاپ شده است.
خلاصه داستان
مدبر، گوینده گفتار متن فیلمهای تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند، همسرش کیان را در خودروی مرد ناشناسی میبیند. با کمک دوستانش مرد غریبه را که یک عتیقه فروش است و حقنگر نام دارد پیدا میکند. در دیدار با حقنگر درمییابد که زنی که در فیلم دیده، «ویدا» خواهر دوقولوی کیان و همسر حقنگر است. مدبر به همراه همکارانش و به بهانه تهیه فیلمی درباره آثار عتیقه به خانه حقنگر راه یافته و از کیان میخواهند که به جمع آنها بپیوندد. کیان پس از ملاقات با ویدا پی میبرد که پدرشان در کودکی فوت کرده و مادر نیز کیان را به دلیل تنگدستی سر راه گذاشته و او را زن و مردی بزرگ کردهاند. کیان پس از ترک خانه حقنگر احساس میکند که خود را بازیافتهاست.
ماجرای استفاده از باتوم توسط سربازان برای فیلم شاید وقتی دیگر
امیر شهاب رضویان کارگردان سینما در یادداشتی که در سال ۹۰ در اعتماد منتشر کرده خاطره جالبی از حواشی اکران فیلم بیضایی درجشنواره در سالها قبل بازگو کرده است .
به گزارش سینما سینما ،آقای رضویان دریادداشت خود نوشته :سال ۶۶ بود و موسم جشنواره فیلم فجر. به خاطر دارم در صف سینما عصر جدید بودیم برای دیدن فیلم «شاید وقتی دیگر» و دو سرباز، وظیفه حفظ نظم محوطه بیرونی سینما را بر عهده داشتند. با اضافه شدن مردم به صف خرید بلیت، خواه ناخواه ازدحام افزایش یافت و این سربازهای عزیز که ظاهرا از سوی مافوق های خود دستورهایی برای حفظ نظم دریافت کرده بودند، شروع کردند به استفاده از باتوم هایشان. خب آنقدرها هم در قید و بند این نبودند که سینما عصر جدید با سینمایی مثلادر خیابان شوش کمی تا قسمتی متفاوت است. خلاصه که آن روز بخشی از جامعه روشنفکری ایران توسط باتوم های این دو سرباز مورد عنایت قرار گرفتند. البته من آن طرف خیابان محتاطانه به صحنه نگاه می کردم که خدای ناکرده مورد عنایت ایشان قرار نگیرم!
شاید وقتی دیگربه روایت شاهپور عظیمی
شاهپور عظیمی منتقد مطرح سینما دریادداشتی درباره این فیلم در ماهنامه فیلم نوشته است :
شاید وقتی دیگر تا این لحظه کاملترین فیلم بهرام بیضایی است. فیلم، داستان پیچیدهای ندارد اما این موقعیت است که آن را پیچیده کرده است. کیان مدبر (سوسن تسلیمی) دچار مشکلی در هویتش شده است. او میخواهد بداند چرا عکسی از دوران طفولیتش ندارد. شوهرش مدبر (که هرگز نام کوچکش را نمیفهمیم و میشود گفت نمادی از هر مرد ایرانی است) بهدرستی نمیداند مشکل همسرش چیست. او فاصلهی ذهنی زیادی با کیان دارد اما وقتی زنش را در فیلمی میبیند که دوستانش درباره محیط زیست ساختهاند، یقین میکند که اتفاق مهمی افتاده است؛ اتفاق البته که مهم است اما نه چنان که مدبر خیال میکند.
بیضایی در این فیلم تواناییاش در کارگردانی و میزانسن را به نمایش گذاشته است. نگاه کنید به کابوسهای کیان در جایجای فیلم و البته سکانس تکاندهندهی پایانی که ترکیبی است از میزانسن و مونتاژ که فضایی سوررئال برای فیلم رقم میزند. نگاه کنید به جایی که این سکانس از آن آغاز میشود. زیرزمین عتیقهفروشی حقنگر که آغاز تاریخ زندگی کیان از آنجاست به راه میافتد. همان طور که در فیلم هم گفته میشود، شاید انتخابی در کار نبوده باشد. ویدا بهسادگی هرچه تمامتر ممکن بود به جای کیان سر راه گذاشته شود. در این صورت مصایب کیان، به مصایب ویدا بدل میشد. اما فیلم غیرمستقیم به این امر اشاره میکند که ظاهراً زندگی ویدا مقرون به «واقعیت» است. او به تاریخ و گذشته نزدیکتر است. برای همین هیچ مشکل روحی ندارد. اما کیان از ریشه (از گذشته و تاریخ وجودیاش) جدا شده و میخواهد به آن رجعت کند. نگاه کنیم به شغلی که همسران این دو دارند. حقنگر در عتیقهجات و گذشتههای دور صاحبنظر است. در فیلم میگوید همهی تاریخ اینجا جمع شده است. از مدبر درباره تاریخ میپرسد اما او هیچ پاسخی ندارد. مدبر با فیلم سروکار دارد؛ با چیزی که تاریخ مصرف دارد اما هیچ گذشتهای ندارد. میشود گفت تقابل تاریخ و تصویر در فیلم بیضایی مهمترین وجهی است که توجه ما را جلب میکند. سرانجام این فیلم و دوربین است که گذشته را «ثبت میکند»؛ کاری که حقنگر قادر به انجامش نیست. او تنها میتواند تاریخ را «حبس» کند اما نمیتواند جاودانگیاش را تضمین کند. اما سینما این توانایی را دارد. توجه کنید به جایی که رحمتی دوست مدبر در مقام کارگردان فیلم به دوربین اشاره میکند که کجا را نگاه کند یا در جای دیگری وقتی کیان در مقام مادر به دنبال درشکه کشیده میشود، او و اعضای گروه شاهدند و به دنبال کیان حرکت میکنند.
بیضایی در دو ساعت ابتدایی فیلم ما را به دنبال نشانهها میکشاند. مدبر از یک سو و کیان از سوی دیگر ما را با خود همراه میکنند. کیان که با هر مترومعیاری از خواهر دوقلویش سرتر است، زنی است فعال که این بخش از شخصیتش به بیگانه بودن او و تلاش برای یافتن نیمهی گمشدهاش برمیگردد. اما در اینجا نکتهای توجه ما را به سوی خودش جلب میکند. وقتی کیان شفا مییابد و داستان بیپایان زندگیاش به پایان میرسد، از پیش ویدا میرود. ویدا نمیداند تابلو را باید کجا بفرستد و مدبر در جواب حقنگر که میگوید «تازه با هم آشنا شدهاند و نزد او و ویدا بمانند.» پاسخ میدهد «شاید وقتی دیگر»؛ به عبارت دیگر وقتی بتوانیم گذشته را بیابیم و از زیروبم آن آگاه شویم، این آگاهی تبدیل به موتور محرکهای میشود که هرچه بیشتر فرد را به سوی فردیتش رهنمون میکند. بر اساس روانکاوی یونگی برای رسیدن به تفرد و یکی شدن با وجود درونی و رسیدن به آرامش، لازم است با بخش تاریک وجودمان روبهرو شویم. حتی آشنا شدن با آن کمکی نمیکند. باید آن را لمس کنیم. ویدا و خاطرات مادری که دیگر نیست، همگی به بخش سایهی وجود کیان بدل شدهاند. کیان باید پای به درون این تاریکی میگذاشت تا بتواند از آن سویش – که روشنایی است – بیرون بیاید. کیان شاید دیگر هرگز به سوی ویدا برنگردد. هرچند در نمایی از دستهایشان، به هم رسیدن و یکی شدن این دو نیمهی گمشده بهوضوح نشان داده میشود اما راه کیان و ویدا از هم جداست. ویدا به جهان گذشته تعلق دارد و زندگی مدرن کیان نشان میدهد که او «اهل امروز» است. کیان به زمان حال بازمیگردد و در حرکتی (شاید اکنون کلیشهای) دستهایش را از هم باز میکند و هوا را با میل و رغبت به درون سینه میکشد و مدبر با یک دسته گل از راه میرسد و تولدش را به او تبریک میگوید. اکنون کیان از بند رسته است؛ بندی که به پایش بسته شده بود و نمیگذاشت «امروز» را ببیند.
در انتها فقط اشاره کنیم به هیچکاک و سرگیجه و مارنی که نهتنها هیچ تقلیدی را در این میان نباید به پای بیضایی نوشت، بلکه باید اشاره کرد که یونگ روانکاو بزرگ سوییسی بهدرستی گفته است که نوع بشر دچار ناخودآگاه جمعی است. مارنی و مادلین و جودی و کیان و ویدا همه زخمخوردهی یک باران هستند. تنها مکان و زمانش فرق دارد وگرنه در هر جای جهان آسمان یک رنگ است. مارنی از گذشته رها و راحت شد. اما مادلین و جودی را گذشته به درون کام خود کشید. کیان توانست از بند گذشته رها بشود اما ویدا همچنان در اعماق آن به حیاتش ادامه میدهد. بیضایی، هیچکاک، آنتونیونی، برگمان و دیگران سرشت سوگناک زنان در گذشته و حال را توانستهاند به گونهای باورپذیر به تصویر بکشند.
سینماسینما، محمد تاجیک – شاید وقتی دیگر نام فیلم سینمایی ساخته بهرام بیضایی با بازی سوسن تسلیمی و داریوش فرهنگ در سال ۱۳۶۶ است. فیلمنامهٔ این کار با نام وقت دیگر شاید چاپ شده است.
خلاصه داستان
مدبر، گوینده گفتار متن فیلمهای تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند، همسرش کیان را در خودروی مرد ناشناسی میبیند. با کمک دوستانش مرد غریبه را که یک عتیقه فروش است و حقنگر نام دارد پیدا میکند. در دیدار با حقنگر درمییابد که زنی که در فیلم دیده، «ویدا» خواهر دوقولوی کیان و همسر حقنگر است. مدبر به همراه همکارانش و به بهانه تهیه فیلمی درباره آثار عتیقه به خانه حقنگر راه یافته و از کیان میخواهند که به جمع آنها بپیوندد. کیان پس از ملاقات با ویدا پی میبرد که پدرشان در کودکی فوت کرده و مادر نیز کیان را به دلیل تنگدستی سر راه گذاشته و او را زن و مردی بزرگ کردهاند. کیان پس از ترک خانه حقنگر احساس میکند که خود را بازیافتهاست.
ماجرای استفاده از باتوم توسط سربازان برای فیلم شاید وقتی دیگر
امیر شهاب رضویان کارگردان سینما در یادداشتی که در سال ۹۰ در اعتماد منتشر کرده خاطره جالبی از حواشی اکران فیلم بیضایی درجشنواره در سالها قبل بازگو کرده است .
به گزارش سینما سینما ،آقای رضویان دریادداشت خود نوشته :سال ۶۶ بود و موسم جشنواره فیلم فجر. به خاطر دارم در صف سینما عصر جدید بودیم برای دیدن فیلم «شاید وقتی دیگر» و دو سرباز، وظیفه حفظ نظم محوطه بیرونی سینما را بر عهده داشتند. با اضافه شدن مردم به صف خرید بلیت، خواه ناخواه ازدحام افزایش یافت و این سربازهای عزیز که ظاهرا از سوی مافوق های خود دستورهایی برای حفظ نظم دریافت کرده بودند، شروع کردند به استفاده از باتوم هایشان. خب آنقدرها هم در قید و بند این نبودند که سینما عصر جدید با سینمایی مثلادر خیابان شوش کمی تا قسمتی متفاوت است. خلاصه که آن روز بخشی از جامعه روشنفکری ایران توسط باتوم های این دو سرباز مورد عنایت قرار گرفتند. البته من آن طرف خیابان محتاطانه به صحنه نگاه می کردم که خدای ناکرده مورد عنایت ایشان قرار نگیرم!
شاید وقتی دیگربه روایت شاهپور عظیمی
شاهپور عظیمی منتقد مطرح سینما دریادداشتی درباره این فیلم در ماهنامه فیلم نوشته است :
شاید وقتی دیگر تا این لحظه کاملترین فیلم بهرام بیضایی است. فیلم، داستان پیچیدهای ندارد اما این موقعیت است که آن را پیچیده کرده است. کیان مدبر (سوسن تسلیمی) دچار مشکلی در هویتش شده است. او میخواهد بداند چرا عکسی از دوران طفولیتش ندارد. شوهرش مدبر (که هرگز نام کوچکش را نمیفهمیم و میشود گفت نمادی از هر مرد ایرانی است) بهدرستی نمیداند مشکل همسرش چیست. او فاصلهی ذهنی زیادی با کیان دارد اما وقتی زنش را در فیلمی میبیند که دوستانش درباره محیط زیست ساختهاند، یقین میکند که اتفاق مهمی افتاده است؛ اتفاق البته که مهم است اما نه چنان که مدبر خیال میکند.
بیضایی در این فیلم تواناییاش در کارگردانی و میزانسن را به نمایش گذاشته است. نگاه کنید به کابوسهای کیان در جایجای فیلم و البته سکانس تکاندهندهی پایانی که ترکیبی است از میزانسن و مونتاژ که فضایی سوررئال برای فیلم رقم میزند. نگاه کنید به جایی که این سکانس از آن آغاز میشود. زیرزمین عتیقهفروشی حقنگر که آغاز تاریخ زندگی کیان از آنجاست به راه میافتد. همان طور که در فیلم هم گفته میشود، شاید انتخابی در کار نبوده باشد. ویدا بهسادگی هرچه تمامتر ممکن بود به جای کیان سر راه گذاشته شود. در این صورت مصایب کیان، به مصایب ویدا بدل میشد. اما فیلم غیرمستقیم به این امر اشاره میکند که ظاهراً زندگی ویدا مقرون به «واقعیت» است. او به تاریخ و گذشته نزدیکتر است. برای همین هیچ مشکل روحی ندارد. اما کیان از ریشه (از گذشته و تاریخ وجودیاش) جدا شده و میخواهد به آن رجعت کند. نگاه کنیم به شغلی که همسران این دو دارند. حقنگر در عتیقهجات و گذشتههای دور صاحبنظر است. در فیلم میگوید همهی تاریخ اینجا جمع شده است. از مدبر درباره تاریخ میپرسد اما او هیچ پاسخی ندارد. مدبر با فیلم سروکار دارد؛ با چیزی که تاریخ مصرف دارد اما هیچ گذشتهای ندارد. میشود گفت تقابل تاریخ و تصویر در فیلم بیضایی مهمترین وجهی است که توجه ما را جلب میکند. سرانجام این فیلم و دوربین است که گذشته را «ثبت میکند»؛ کاری که حقنگر قادر به انجامش نیست. او تنها میتواند تاریخ را «حبس» کند اما نمیتواند جاودانگیاش را تضمین کند. اما سینما این توانایی را دارد. توجه کنید به جایی که رحمتی دوست مدبر در مقام کارگردان فیلم به دوربین اشاره میکند که کجا را نگاه کند یا در جای دیگری وقتی کیان در مقام مادر به دنبال درشکه کشیده میشود، او و اعضای گروه شاهدند و به دنبال کیان حرکت میکنند.
بیضایی در دو ساعت ابتدایی فیلم ما را به دنبال نشانهها میکشاند. مدبر از یک سو و کیان از سوی دیگر ما را با خود همراه میکنند. کیان که با هر مترومعیاری از خواهر دوقلویش سرتر است، زنی است فعال که این بخش از شخصیتش به بیگانه بودن او و تلاش برای یافتن نیمهی گمشدهاش برمیگردد. اما در اینجا نکتهای توجه ما را به سوی خودش جلب میکند. وقتی کیان شفا مییابد و داستان بیپایان زندگیاش به پایان میرسد، از پیش ویدا میرود. ویدا نمیداند تابلو را باید کجا بفرستد و مدبر در جواب حقنگر که میگوید «تازه با هم آشنا شدهاند و نزد او و ویدا بمانند.» پاسخ میدهد «شاید وقتی دیگر»؛ به عبارت دیگر وقتی بتوانیم گذشته را بیابیم و از زیروبم آن آگاه شویم، این آگاهی تبدیل به موتور محرکهای میشود که هرچه بیشتر فرد را به سوی فردیتش رهنمون میکند. بر اساس روانکاوی یونگی برای رسیدن به تفرد و یکی شدن با وجود درونی و رسیدن به آرامش، لازم است با بخش تاریک وجودمان روبهرو شویم. حتی آشنا شدن با آن کمکی نمیکند. باید آن را لمس کنیم. ویدا و خاطرات مادری که دیگر نیست، همگی به بخش سایهی وجود کیان بدل شدهاند. کیان باید پای به درون این تاریکی میگذاشت تا بتواند از آن سویش – که روشنایی است – بیرون بیاید. کیان شاید دیگر هرگز به سوی ویدا برنگردد. هرچند در نمایی از دستهایشان، به هم رسیدن و یکی شدن این دو نیمهی گمشده بهوضوح نشان داده میشود اما راه کیان و ویدا از هم جداست. ویدا به جهان گذشته تعلق دارد و زندگی مدرن کیان نشان میدهد که او «اهل امروز» است. کیان به زمان حال بازمیگردد و در حرکتی (شاید اکنون کلیشهای) دستهایش را از هم باز میکند و هوا را با میل و رغبت به درون سینه میکشد و مدبر با یک دسته گل از راه میرسد و تولدش را به او تبریک میگوید. اکنون کیان از بند رسته است؛ بندی که به پایش بسته شده بود و نمیگذاشت «امروز» را ببیند.
در انتها فقط اشاره کنیم به هیچکاک و سرگیجه و مارنی که نهتنها هیچ تقلیدی را در این میان نباید به پای بیضایی نوشت، بلکه باید اشاره کرد که یونگ روانکاو بزرگ سوییسی بهدرستی گفته است که نوع بشر دچار ناخودآگاه جمعی است. مارنی و مادلین و جودی و کیان و ویدا همه زخمخوردهی یک باران هستند. تنها مکان و زمانش فرق دارد وگرنه در هر جای جهان آسمان یک رنگ است. مارنی از گذشته رها و راحت شد. اما مادلین و جودی را گذشته به درون کام خود کشید. کیان توانست از بند گذشته رها بشود اما ویدا همچنان در اعماق آن به حیاتش ادامه میدهد. بیضایی، هیچکاک، آنتونیونی، برگمان و دیگران سرشت سوگناک زنان در گذشته و حال را توانستهاند به گونهای باورپذیر به تصویر بکشند.
هفتمین و آخرین جلسه کارگاه کارگردانی و بازیگری در سینما توسط داریوش فرهنگ عصر روز گذشته همراه با اعطای گواهی پایان دوره به شرکت کنندگان در موزه سینما برگزار شد. به گزارش سینماسینما، داریوش فرهنگ در ابتدای این جلسه گفت: هنرمندان در گذشته جادههای سنگلاخ موجود در مسیر فعالیت هنری...
۱۴۰۲/۱۰/۲۸
پنجمین جلسه کارگاه بازیگری و کارگردانی در سینما با حضور داریوش فرهنگ عصر روز گذشته در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد. به گزارش سینماسینما، داریوش فرهنگ در ابتدا با اشاره به ابیاتی از سعدی گفت: این جلسات برای من هم آموزنده است و ما میتوانیم در ارتباط و صحبت...
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
مراسم یادبود زندهیاد بیتا فرهی، بازیگر سینما و تلویزیون سهشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ با استقبال مخاطبان و حضور جمعی از چهرههای فرهنگ، هنر و بهویژه سینما در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سام قریبیان بود. به گزارش سینماسینما، قریبیان در ابتدای این...
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
داریوش فرهنگ با بیان اینکه هشت سال است فیلمی نساخته، گفت: همواره پیشنهادهای زیادی مطرح شده که بودجههای بالایی هم داشتند اما مسئله اینجاست که آن موضوعات، فیلمهای دلخواه من نبودند تا سلیقه و عقیده من در آنها جاری شود. تعداد زیادی فیلمنامه و طرح مختلف دارم اما حاضر نیستم...
۱۴۰۲/۱۰/۱۱
سومین جلسه «کارگاه بازیگری و کارگردانی در سینما» با حضور داریوش فرهنگ عصر روز گذشته در سالن فردوس «موزه سینمای ایران» برگزار شد. به گزارش سینماسینما، داریوش فرهنگ در ابتدا گفت: کارگردانی به میزان ۶۰ درصد به مدیریت وابسته است و ۴۰ درصد آن در رابطه با خلاقیت معنا پیدا...
۱۴۰۲/۱۰/۰۵
داریوش فرهنگ بازیگر و کارگردان پیشکسوت عرصه تئاتر و سینما با برگزاری یک کارگاه بازیگری و کارگردانی در موزه سینما به طرح نکات مهمی درباره نحوه حضور علاقهمندان به این ...ادامه مطلب
۱۴۰۲/۰۹/۱۶
شب داریوش فرهنگ به همت کانون کارگردانان سینمای ایران چهارشنبه سوم آذرماه در موزه سینما برگزار شد. نوشته شب داریوش فرهنگ برگزار شد/ کارگردانی با چهره خشن اما رئوف و خستگیناپذیر اولین بار در سوره سینما پدیدار شد.
۱۴۰۰/۰۹/۰۴
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
داریوش فرهنگ: خوشحال نیستم چون هموطن من خوشحال نیست شب داریوش فرهنگ با سخنرانی سینماگران چون محسن امیر یوسفی، مهدی هاشمی، مسعود کرامتی، احمد امینی و…. برگزار شد و ...ادامه مطلب
۱۴۰۰/۰۹/۰۴
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
شب داریوش فرهنگ با سخنرانی سینماگران چون محسن امیر یوسفی، مهدی هاشمی، مسعود کرامتی، احمد امینی و.... برگزار شد و ابراز امیدواری شد که امشب ، شبی برای آغاز دوباره فعالیت های سینمایی این کارگردان باشد.
۱۴۰۰/۰۹/۰۴
آیین بزرگداشت داریوش فرهنگ به همت کانون کارگردانان سینمای ایران شامگاه امروز چهارشنبه، ۳ آذرماه در موزه سینما برگزار شد.
۱۴۰۰/۰۹/۰۳
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
بانیفیلم: در دنیای رسانهای اگرچه سرعت در انتقال خبرها میتواند امتیاز ویژهای برای هر رسانهای به شکار آید، اما رسانهها به برخی از اخبار رت به دلیل ماهیت آزاردهندهشان کمتوجهی ...ادامه مطلب نوشته پاسخ منفی بیضایی به شبکه تلویزیونی فارسیزبان! اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.
۱۴۰۳/۰۱/۲۱
منتظر بمانید..
۲۴ سال پیش که بهرام بیضایی تصمیم گرفت که سفارش نوشتن یک نمایشنامه با موضوع امام علی را بپذیرد، شاید خودش هم فکرش را نمیکرد که این نمایشنامه به بهترین ...ادامه مطلب نوشته «مجلس ضربت زدن» ۲۴ ساله شد اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
حقیقتش این است که اگر اصرار مهدی هاشمی و پرویز پورحسینی نبود، شاید اصلا این نمایشنامه، رنگ صحنه به خود نمیدید ولی بهرام بیضایی، وقتی پافشاری و گذشت آنان را ...ادامه مطلب نوشته بازخوانی؛ چگونه اصرار پرویز پورحسینی و مهدی هاشمی، سبب خیر شد؟ اولین بار در بانی فیلم. پدیدار...
۱۴۰۲/۱۱/۱۰
منتظر بمانید..
یادداشت / جمشید پوراحمد ناهید پوراحمد عزیز… یادت هست از زبان بهرام بیضایی میگفتی؛ اشکالی در کار دنیاست که گریه رفعش نمیکند. اینکه امروز چهل روز است که نمیدانم کجایی؟! ...ادامه مطلب نوشته همنورد مردها نباشیم! اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.
۱۴۰۲/۱۱/۰۴
آیین پایانی دهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران با معرفی برگزیدگان، بزرگداشت بهرام بیضایی، یادی از شهلا لاهیجی در حضور استقبال کمنظیر مخاطبان و بسیاری از چهرههای فرهنگ و هنر ایران، جمعه ۲۹ دی ماه در سالن استاد فریدون ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد. به گزارش سینماسینما،...
۱۴۰۲/۱۰/۳۰
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی “دکتر بهمن مقصودلو” منتقدِ فیلم ، پژوهشگر و مستندساز نام آشنا و پُرتلاش، سازنده ی فیلم مستند ” موزاییک استعاره ها” ( ۲۰۱۹ م ) با پشتوانه ی نزدیک به دو دهه پی جویی و شکیبایی فراوانش – در فاصله ی سال های ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۶-...
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
منتظر بمانید..
پردیس تئاتر شهرزاد در رویکرد جدید خود در نظر دارد با چینش آثار متنوع میزبان سلایق گوناگون مخاطبان باشد و به همین منظور در تدارک ژانرهای مختلف نمایشی برای سال آتی است و پذیرای آثار متفاوت کارگردان های مختلف خواهد بود. به گزارش سینماسینما، ۱۲ نمایش در سالنهای۱ ، ۲...
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
منتظر بمانید..
همزمان با پنجم دی ماه زادروز بهرام بیضایی و سالمرگ اکبر رادی بزرگمردان عرصه هنرهای دراماتیک ایران، شماره سوم کتاب آواژ با عنوان «سرفصل» با یادکردی از نصرتالله نویدی نمایشنامهنویس سالهای دور ایران منتشر شد و دانلود رایگان آن هم در اختیار علاقمندان قرار گرفت. به گزارش سینماسینما، کتاب آواژ...
۱۴۰۲/۱۰/۰۵
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی اجرای برخی طرح ها در عرصهی تولید فیلم – به ویژه فیلم مستند – به دلیل دشوارهای خاص آن، جز با تلاش مضاعف و شور و شوقی از سرِ دلسپردگی، امکان پذیر نخواهد شد. شهامت و پُردلی دکتر بهمن مقصودلو کارشناس نام آشنای سینما با پشتوانهی...
۱۴۰۰/۰۶/۳۱
منتظر بمانید..
نخستین شماره نشریه تحلیلی ـ راهبردی «گزارش یک» با انتشار گفتوگوهایی با سوسن تسلیمی و شهریار قنبری منتشر شد.
۱۳۹۹/۱۲/۲۶
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، ندا قوسی برای گفتن و نوشتن از استاد بهرام بیضایی (استاد به معنای واقعی کلمه)، کلمات و واژهها قاصرند. او فراتر از گفتار و نوشتار، هنرمند و مولفی است بینظیر و بیهمتا. حیف و صد حیف که اکنون در وانفسای روزگاری که در این سرزمین هنر -هم- به دست...
۱۳۹۹/۱۰/۰۵
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
علی اصغر کشانی سکانس قبل از رسیدن تازیان در مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) پیش از آنجا که صاحب منصبان حکومت، حکم بر برائت آسیابان و خانواده اش دهند، جایی که موبد، سرکرده و سردار لشگر پس از شنیدن زندگی کارگر ستمدید و خانواده فقیرش باید تصمیم نهایی برای مجرم دانستن...
۱۳۹۹/۱۰/۰۵
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
این روزها مصادف است با زادروز سوسن تسلیمی، بازیگر نامآشنای تئاتر و سینمای ایران. این بازیگر که قدم به ۶۹ سالگی گذاشته اگرچه در نزد مخاطب عام بیشتر به خاطر بازیهای سینمایی و مشخصاً بازی در چهار فیلم بهرام بیضایی شناخته میشود اما عمده فعالیت هنریاش به صحنه تئاتر برمیگردد.
۱۳۹۷/۱۱/۲۵
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، بهرنگ ملک محمدی: دوستی دارم که سالها پیش بر اثر یک حادثه تلخ دختر هنرمندش را از دست داد و این اتفاق غم انگیز زمینه ساز مهاجرت همسر و فرزند دیگرش شد. او در مقابل سوال دوستانش درباره تنها ماندن در ایران همیشه میگوید: «دلم میخواهد وقتی برای خریدن...
۱۳۹۷/۰۷/۲۸
منتظر بمانید..
زهرا داودنژاد با اشاره به این که معتمدآریا و سوسن تسلیمی الگوهایش در بازیگری هستند، گفت: همگی ما (خلانواده داودنژاد) در هدف پدرم که سینماست، همسو هستیم و عاشقانه او را به عنوان یک مدیر قبول داریم.
۱۳۹۷/۰۴/۰۷
فیلم سینمایی «افسونگر» به کارگردانی میلاد اعلمی و با بازی سوسن تسلیمی ستاره سرشناس سینمای ایران جایزه چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «یوتوبوری» سوئد را از آن خود کرد. به گزارش رسیده،فیلم سینمایی «افسونگر» به کارگردانی میلاد اعلمی فیلمساز ایرانی مقیم سوئد و با بازی سوسن تسلیمی ستاره...
۱۳۹۶/۱۲/۰۸