سینماسینما، حبیب باوی ساجد
این که تو سالها بر موج نوی سینمای ایران و پدید آورندگان آن موج بیهمتای سینمای این مُلک، تأکید و نظرداشتهای و در این راستا قلم و قدم زده باشی، میتواند به گاه فیلم مستند ساختن در این باره، پشتوانه تو باشد. پس وقتی دوربین تو روشن شود، خوب میدانی چه پرسشهایی از گفتوگوشوندهها باید بپرسی و این پرسشهای از پیش تعیین شده، نیمی از کار تو را پیش میبرد. اما حُسنِ اثر تصویری چیز دیگری هم است که در نقدها وگفتوگوهای مکتوب تو رخ نمیدهد و یا رخ میدهد اما مخاطب آثار مکتوب تو نمیتواند آن رخدادها را در ذهن تصویر کند. باری، و این رخدادها روایتِ تصویری تو را بیش از پیش جذابتر کرده است. برای نمونه داریوش مهرجویی و ناراحتی آغاز روایت تو و دویدنش به درون ویلا. از این حیث، مستند “موج نو” میتواند نمونهای بارز باشد از مواجه شدن آدمها با دوربین پرسشگری که با آن آدمها فاصلهاش کم است و چیزهایی میداند که بیننده نمیداند و یا کمتر میداند، و یا میداند و دوست دارد بیشتر بداند.
مستند موج نو علاوه بر افزودن سندی به داشتههای سینمایی این مُلک، همچنین در ارائه تصویری ناب و صمیمی، به دور از رسمیت گاه کاذب و سخنان خشک و محافظهکارانه موفق بوده است. نگارنده عمیقا بر این باور است، آثار پدیدآورندگان موج نوی سینمای ایران، (منهای آثار ضعیف و غیر قابل دفاعشان) جذابتر از بهترین نمونههای این سالهاست و یکی از ویژگیهای برتری نسل نخست، شور و شعور والای آنها در درک و تحلیل شرایط اجتماعیشان بوده و هست و البته ارتباط عمیق و مثال زدنیشان با ادبیات و اندیشه (و اگر قرار باشد خارج از متن هم تفاوت را جست وجو کرد که گاه خارج از متن، همتراز با متن است، میتوان به رفاقتهای جانانه آن نسل هم اشاره کرد که چگونه بی اندکی بخل و حسد، فیلمهای یکدیگر را به راه میکردند دوشادوش هم میایستادند، چندان که مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی را به مهدی میثاقیه معرفی میکند برای صادق کرده، و یا تقوایی و محمدرضا اصلانی برای گرهگشایی از کار سهراب شهیدثالث به اداره فرهنگ و هنر میروند، و بهرام بیضایی که ده هزار تومان از بستگانش قرض میکند تا ساعت هشت صبح به امیر نادری برساند که تا پیش از این او را ندیده بود و احمدرضا احمدی از بیضایی خواسته بود کمکِ امیرنادری کند، چندان که جلال مقدم برای رفع توقیف آرامش درحضور دیگران نقش بهسزائی داشت، و… باری این را مقایسه کنید با نسلی که اینک سنگ در دست، در سایه نشستهاند به قصد از پادرآوردن رفیق شان… از همین روست که خواهان این هستم، خارج از متن را مهم بدانم و همتراز با متن). همین آگاهی و اندیشهورزی باعث شده داریوش مهرجویی در پاسخ به پرسشهای احمدطالبینژاد (مستندساز) و اصغر فرهادی (فیلمسازی که در مستند موج نو پرسش کننده است)، پاسخ عمیق و تاویل پذیر(در عین حال که ساده و صمیمی و شوخ و شنگ رخ مینماید) بدهد. برای نمونه پاسخش درباره راز تغییرطبقه اجتماعی آثارش از فقیر به زنان و طبقه متوسط، عالی و تامل برانگیز است. یا آن جا که از اقتباس و تفاوت اقتباس و برداشت از آثار ادبی و این که برای برداشت از آثار ادبی چه کارهایی که نکرده است و چه اتودهایی که نزده است، به خودی خود میتواند درس گفتاری باشد درباره سینما و ادبیات.
مستند موج نوج میتوانست سرشار از گفتوگو با آدمهای مختلف و متعدد باشد، همانطور که در طول روایت این مستند، طالبینژاد در تلاش بود ناصر تقوایی و مسعودکیمیایی نیز به گفتوگو شوندهها بپیوندند که خوشبختانه توفیق اجباری نصیب طالبینژاد شد و این دو، تن به گفتوگوندادند در نتیجه راضی کردنشان برای گفتوگو، به موتیف جذابی در مستند موج نو بدل شده است. نگارنده البته بر این باور است گفتوگوهای متعدد در یک اثر مستند اصلا عیب و ایراد نیست، به شرطی که روایت اثر بطلبد و از شما چه پنهان که نگارنده شیفته مستندهای گفتوگومحور است وخود چنین آثاری ساخته، و گفتوگو در مستند از جذابیت کم نظیری برخوردار است، وقتی که فیلمساز گفتوگوها و گاه واکنشها را همانند متن ادبی ویرایش میکند و آدمها انگار با هم دارند صحبت میکنند، یا که جدا از هم دارند به یکدیگر پاسخ میدهند.
احمد طالبینژاد آگاهانه سه فیلمساز از نسل سوم برمیگزیند تا با دو فیلمساز از نسل اول و کیانوش عیاری (از نسل دوم) گفتوگو کنند و سیری داشته باشند بر موج نوی سینمای ایران. اگرچه موج نودر سینمای ایران محل مناقشه است، و برای مثال ابراهیم گلستان در گفتوگوی معروفش؛ “نوشتن با دوربین” (پرویز جاهد) بر این باور است که موج نو در سینمای ایران، نیمه دهه چهل آغاز شده است با فیلمهایی چون”خشت و آینه” و بعضا معتقدند موج نو خیلی پیشتر آغاز شده بود که همانا در دهه سی و فیلم “جنوب شهر”، ساخته فرخ غفاری بوده. اما اتفاق تاریخی که مُعرف حضور است و در حافظه جمعی و تاریخ شفاهی ما جای گرفته است، انتهای دهه چهل و توسط چهار فیلمساز جوان (مسعودکیمیایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و ناصر تقوایی) رخ داد. باری، مستند موج نو احتمالا در نقد و نظر از این حیث در امان نخواهد بود که سهم دیگر فیلمسازان کجای فیلم شماست؟ بهرام بیضایی، امیرنادری، پرویز کیمیاوی، محمدرضا اصلانی و خصوصا علی حاتمی و… کجا هستند؟ چندان که فریدن گله و خسرو هریتاش و هژیر داریوش و جلال مقدم و پرویزصیاد حتی (چرا که نه؟ با همان فیلم درخشان بنبست) چندان که باید و شاید چرا نامی از آنان نیست؟ اگرچه طالبینژاد به صورت اجمالی به نقش و حضور فیلمسازانی چون بیضایی، نادری، اصلانی، کیمیاوی، حاتمی اشاره کرده است، اما به باور من حتی به همینها هم میتوانست اشاره نداشته باشد تا احتمالا جای اعتراض برای دیگرانی که نیستند باقی نماند، چرا که مستندساز لزوما برای بررسی یک رویداد تاریخی، نباید سراغ تک به تک بانیان و شاهدان آن رویداد برود و چه بسا میتواند اصلا بدون حضور هیچکس و با تکیه بر گفتارمتن، اثرش را روایت کند؛ اما اگر رفت، خب، تا تهش باید برود. باری، از قضا طالبینژاد به عنوان یک مستندساز، خوش شانس بوده راویانی را محور اثرش قرار داده که خود از پدیدآورندگان موج نو هستند و نیز پرسشکنندههایی همچون اصغر فرهادی و شهرام مکری و پرویز شهبازی (که نمیدانم چرا نچسب است!). خوش شانسی و انتخاب آگاهانه طالبینژاد در مواجهه با بهمن فرمانآرا و داریوش مهرجویی است؛ هر دو بر روند سینمای اندیشمند این مُلک تاثیرگذارند؛ یکی در عرصه تهیه و تولید و البته با دو سه فیلم قابل تامل درمقام کارگردان، و دیگری تا سالها بر چند نسل از فیلمسازان تاثیری شگرف در کارگردانی و اندیشه داشته است. اما شاید این پرسش به ذهن خطور کند که هر کس سراغ مهرجویی و فرمانآرا میرفت، چنین واکنشی از این دو میتوانست ثبت و ضبط کند. چنان که در آغاز این نوشتار آوردهام، مهمترین وجه مستند موج نو این است که علیرغم وجود و حضور مهرجویی و فرمان آرا، اما این میزانسن گفتوگو و ایضا پرسشها و نیز انتخاب پرسش کنندهها تا این جای کار میتوانست توسط طالبینژاد محقق شود. باز همانطور که در آغاز این نوشتار نگاشتهام، طالبینژاد از محققان و پیگیران جدی موج نوی سینمای ایران بوده و به گواه آثار مکتوبش، کتابی بیش از دو دهه پیش درباره این موج تالیف کرده است و این پس زمینه پژوهش و علاقهاش به موج نوی سینمای ایران، مهمترین بخش مستند موج نواست. وگرنه جنبه پردازش تصویری که البته مهم است، به باور نگارنده امر ثانویه است که از قضا طالبینژاد در بُعد تصویری مستند موج نو نیز موفق جلوه کرده است. از جمله ورود ما به خانه بهمن فرمانآرا که با تشییع جنازه پیوند خورده است و این مدخلی است بر جهان ذهنی فیلمسازی که قرار است با او گفتوگو شود که همانا بهمن فرمانآرا است و میدانیم مولفه مرگ اندیشی، مولفهای بارز در آثار سینمایی اوست. (هر چند این انتخاب آگاهانه در ورود به منزل داریوش مهرجویی درست انتخاب نشده و مخاطب رفتگری را میبیند که یادآور فیلم نارنجیپوش است که از قضا فیلم قابل دفاع مهرجویی نیست و نمیتواند به مولفهای از جهان سینمایی مهرجویی بدل شود که به باور نگارنده، باید در پس زمینه آن خیابان پر دار و درخت ویلای مهرجویی، گاو بود که اشارهای باشد بر مهمترین فیلم موج نو). با این همه اما باز تاکید میکنم، مستند موج نو تا این جای کار مینوانست توسط طالبینژاد روایت شود به علت و عللی که برشمردیم.
در میان گفتوگوکنندهها، اصغر فرهادی بیش از مکری و شهبازی حضوری اثرگذار با پرسشهایی کوتاه و مهم دارد. یکی دیگر از ویژگیخای فرهادی این است که پس از پرسش، سکوت میکند تا پرسششونده (مهرجویی) کلامش کاملا منعقد شود. متاسفانه این مهم توسط شهرام مکری رعایت نشده و مکری مدام سخن کیانوش عیاری را قطع میکند. برای نمونه جایی که عیاری از دوربین سوپرهشت میگوید و قصد ورود به تاریخ سینمای آزاد اهواز را دارد، ناگهان مکری با توضحیات فنی و این که مشابه این دوربین را پدرش داشت، سخن عیاری را قطع میکند. همچنین لحن مکری بیشتر شبیه خواندن مقاله است تا لحن محاورهای جاندار. همین اتفاق هم به کرات توسط شهبازی برای فرمانآرا میافتد و آن جا هم گاه به گاه شهبازی، کلام فرمانآرا را قطع میکند و نمیگذارد مخاطب روایت فرمانآرا درباره پیدایش موج نوی سینمای ایران و اتفاقات سیاسی که منجر به گردهم آمدن “سینماگران پیشرو” شد را بشنود. (البته این توضیح ربطی به طالبینژاد ندارد). در چنین مستندی بخش مهمی از روایت بر شانه تدوینگر است و تدوین مستند موج نو از این حیث قابل تامل است، همان طور که تصویربرداری مستند موج نو نیز قابل ستایش است و برای نمونه تصاویر تلفنی حرف زدن طالبینژاد برای قانع کردن تقوایی و کیمیایی و موتیف شدن این چانه زنی، هم از حیث تصویر و هم ازحیث تدوین عالی است. یکی دیگر از صحنههای جذاب مستند موج نو، صحنه نهایی گفتوگوی پرویز شهبازی با بهمن فرمانآرا بیرون از ساختمان ویلاست؛ جایی که بهمن فرمانآرا چهره عصبی دارد و حتی این عصبیت با فریاد زدن و دعوا با سگ خانگیاش به زبان انگلیسی، شکل بیرونی پیدا میکند و در انتها هم پس از پایان گفتوگو فورا از جایش برمیخیزد و خطاب به طالبینژاد میگوید: “تمام شددیگه؟”. و پرویز شهبازی که با عینک دودی و در حالی که به روبهروخیره شده، بی آن که به بهمن فرمان آرا نگاه کند و البته بی آن که فرمانآرا هم به او نگاه کند، درباره مرگاندیشی سخن میگویند. صرف نظر از این که راز عصبیت فرمانآرا در این صحنه مشخص نیست و این که چرا این دو به یکدیگر نگاه نمیکنند، به گمانم این صحنه جذاب و تاویل برانگیز از آب درآمده است. البته نگارنده اطلاع دارد که طالبینژاد نظر مساعدی بر آثار فرمانآرا ندارد و تنها “شازده احتجاب” را ستایش میکند و در یکی از گفتوگوهایش با رضا کیانیان حتی به خارج از متن و زندگی شخصی فرمانآرا هم انتقاد وارد میکند که شاید راز عصبیت فرمانآرا در صحنه گفته شده، مشاجرات این دو درخلال گفتوگو بوده است. سخن خلاصه کنم: بر این باورم طالبینژاد در این مستند کمالگرا بوده است و همچون جوانی جویای دانستن، میکوشد روزنههایی بگشاید به روی مخاطب جوان سینمای ایران و آن موج تاثیرگذار و در این مسیر از نیل به اجرای درست مستند و بهرهگیری از صدا و تصویر و تدوین قابل قبول فرونمیگذارد. از سویی دیگر روی آوردن احمد طالبینژاد به عنوان منتقد، پژوهشگر و سینمایینویس به ساحت مستندسازی، ورود جواد طوسی به مستندسازی و دیگر منتقدان سینما به عرصه مستندسازی بر مبنای دغدغهها وگرایش فکری و علاقهمندیشان به جریانات سینمایی و یا یک فیلمساز خاص، به گمانم فرصتی است برای ارتقای دانش و حافظه جمعی سینمایی این مُلک، و باید چنین چشماندازی را برای دیگر منتقدان سینما متصور شد تا از ورای چنین نگرشهایی که فقط میتواند در تخصص منتقدان سینما باشد، به نوعی آثار مستندشان برگردان تصویری نقد، پژوهشها، نوشتارها و گفتوگوهایشان باشد. طبیعی است در این بین ما به عنوان مخاطب تنها میتوانیم روایت منتقد / مستند ساز را به تماشا بنشینیم و چندان نباید انتظار داشته باشیم، باب طبعمان روایتش را به تصویر بکشد. چنین است موج نو، به روایت احمد طالبینژاد.
منتظر بمانید..
مجمع عمومی انجمن تهیهکنندگان مستقل سینمای ایران با انتخاب اعضای هیأت رئیسه جدید برگزار شد. به گزارش سینماسینما، مجمع عمومی انجمن تهیهکنندگان مستقل سینمای ایران با یاد و بزرگداشت داریوش مهرجویی و دو سینماگر تازه درگذشته عضو این انجمن همراه بود. براساس خبر رسیده از انجمن، این مجمع در سالن...
۱۴۰۳/۰۹/۰۲
منتظر بمانید..
مجمع عمومی انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران با یاد و بزرگداشت داریوش مهرجویی و دو سینماگر تازه درگذشته عضو ...ادامه مطلب نوشته برگزاری مجمع عمومی انجمن تهیه کنندگان مستقل اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.
۱۴۰۳/۰۹/۰۲
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، حبیب باوی ساجد این که تو سالهاست بر موج نوی سینمای ایران و پدیدآورندگان آن موجِ بیهمتا، تأکید و نظر داشتهای و در این راستا قلم زده باشی، میتواند پشتوانهای برای تو باشد به گاهِ فیلمِ مستند ساختن در این باره. پس وقتی دوربین تو روشن شود، خوب میدانی...
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
منتظر بمانید..
اصغرفرهادی در مسترکلاسی که به دعوت شهرداری و سینماتک استانبول برگزار شد و با استقبال دانشجویان و علاقهمندان سینما همراه بود، از تجربیات خود در ساخت آثارش صحبت کرد. به گزارش سینماسینما، این مستر کلاس با سخنان «امین آلپر» فیلمساز شناخته شده ترکیه درباره ویژگی سینمای اصغر فرهادی شروع شد...
۱۴۰۳/۰۸/۲۳
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
سینماسینما، سید حسام فروزان بیست و یکم شهریور ماه روز ملی سینما، فرصتی است تا به بررسی هویت ملی و نقش آن در سینمای ایران بپردازیم. هویت ملی، مفهومی پیچیده و چند بُعدی است که شامل تاریخ، فرهنگ، ارزشها و باورهای یک ملت میشود. در سینمای ایران، این هویت به...
۱۴۰۳/۰۷/۰۷
اولین روز از مسترکلاس «شکوه سینما» با حضور سلیم اِوجی فیلمساز ترکیهای و پرویز شهبازی برگزار شد. نوشته اولین روز مسترکلاس «شکوه سینما» برگزار شد اولین بار در سوره سینما پدیدار شد.
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
اولین روز از مسترکلاس «شکوه سینما» یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ به دو نشست با حضور سلیم اِوجی (فیلمساز ترکیهای) و پرویز شهبازی (کارگردان ایرانی) اختصاص داشت و مدیریت این جلسات برعهده کیوان کثیریان بود. به گزارش سینماسینما، مستانه مهاجر مدیر رویداد «شکوه سینما» در ابتدا ضمن خوشامدگویی به حاضران اظهار...
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
منتظر بمانید..
جشنواره بینالمللی فیلمکوتاه تهران از دوره شانزدهم تا بیستم، میزبان حضوراستعدادهایی بود که طی دهههای بعد تبدیل به چهرههای شاخصی ...ادامه مطلب نوشته ستارهبازی با خاطرات «فیلمکوتاه تهران»؛ وقتی «سنجاقک» شهرام مکری هنوز «مگس» بود اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.
۱۴۰۳/۰۷/۱۵
منتظر بمانید..
منتظر بمانید..
جشنواره بینالمللی فیلم فریبورگ در کشور سوئیس میزبان نمایش ۵ فیلم ایرانی در بخش آثار کوتاه این رویداد سینمایی است. به گزارش سینماسینما، «شوهر ایران خانم» ساخته مرجان خسروی، «دو زندگی سپیده» به کارگردانی سها نیاستی، «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» ساخته مهدیه محمدی، «قوتار» به...
۱۴۰۲/۱۲/۱۴