بهنود امین وکیل دادگستری، با دخترش مریم در یک مجتمع آپارتمانی زندگی می کند. روزی در راه بازگشت از دادگاه، دخترش طی تماسی با او وداع می کند و با پرت شدن از بالای ساختمان، خودکشی می کند. در همسایگی بهنود، مادر و دختری زندگی می کنند. این دختر ـ فرزانه سلیمی ـ در یک شرکت بزرگ ساختمانی حساب دار است. مفخم مدیرعامل شرکت است و دامادش امیرعلی والا به عنوان مدیر پروژه در آنجا فعالیت می کند. پژمان فرزند دردانه مفخم، فردی معتاد، خلاف کار و فاسد است و به عنوان معاون پدرش در شرکت حضور دارد. در یکی از جلسه های مهم شرکت بین مفخم و کاتبی، فرزانه پرونده ای را دست امیرعلی می دهد و او معامله را به هم می زند. جلال، برادر کاتبی پژمان را بابت حق حساب های کلانی که گرفته بازخواست می کند. پژمان هم قول می دهد که به زودی دست امیرعلی را از مجموعه کوتاه کند و قول یک آپارتمان را در بالای شهر به کاتبی می دهد. از شهرزاد مترجم شرکت می خواهند که علیه امیرعلی سندی جور کند و به همین علت شهرزاد او را به خانه اش می کشاند و بابت یک شب خطای امیرعلی در سفر کاری مالزی، به دروغ ادعای بارداری می کند و از همین صحنه فیلم می گیرد و آن را به پژمان می دهد. شبی که امیرعلی به همراه نامزدش مینا برای گرفتن هدیه آپارتمان از مفخم جشن گرفته اند، فرزانه به سفارش امیرعلی به شرکت می رود و پرونده های اختلاس پژمان را کپی می کند. نگهبان که از افراد پژمان است او را با خبر می کند. پژمان سر می رسد و پس از ضرب و شتم فرزانه به او تعرض می کند و از او عکس می گیرد. همان زمان امیرعلی به کمک فرزانه می شتابد و او را به بیمارستان منتقل می کند. سرگرد آگاهی امیرعلی را بازخواست می کند ولی او به سفارش مفخم چیزی به پلیس نمی گوید. امیرعلی به خاطر تعرض پژمان به فرزانه، با او درگیر می شود. پژمان هم فیلم شهرزاد و امیرعلی را رو می کند. همان شب پژمان در پیش شکایت دو دختری که به آنها تعرض کرده و یکی از آنها به نام بنفشه باردار شده، توسط پلیس دستگیر می شود. ولی...