معلم جوانی در روزی از مراسم شاهنامه خوانی به روستایی وارد می شود و در آشنایی او با اهالی روستا، به عشق دختر جوانی به نام گل بانو به چوپانی پی می برد. گل بانو دختر پیرمرد رنجوری است که با برادر و مادرش زندگی می کند. اصرار برادر به ازدواج گل بانو با مردی به نام مش کرم است، اما گل بانو خلاف رسم روستا دل به چوپان پدرش می بندد و این ابراز عشق، به فرار چوپان و آواره شدن او منجر می شود و گل بانو در کنار غم سنگین مرگ پدر، غصه دار رفتن چوپان نیز می شود. گل بانو به دنبال چوپان رفته و علیار نیز به دنبال گل بانو می رود. معلم با دیدن علیار با اسلحه، آن دو را تعقیب می کند تا شاید بتواند جلوی او را بگیرد، اما سرنوشت برای چوپان جز مرگ نیست.
۱۳۸۰ - نقش دوم مرد در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۸۱ - فیلم در جشنواره بین المللی فیلم رشد