مانی در پی برخورد اتفاقی خود با دختری ثروتمند بنام ندا به وی علاقمند شده و خود را نیز پسری ثروتمند معرفی می کند. مانی در پی ملاقات های مکرر خود با ندا، پی به وضعیت مالی وخیم او برده و ندا نیز به درخواست مانی در مورد ازدواج پاسخ مثبت می دهد. مانی و ندا بدنبال توافق خود تصمیم به تهیه پول برای ازدواج می گیرند. مانی پس از ناکامی در عضویت در تیم فوتبال و خوانندگی به قاچاق مواد مخدر روی می آورد و ندا نیز پس از رد شدن در آزمون بازیگری متوسل به رمالی و فالگیری می شود. کامی برادر بزرگ مانی که در جریان رابطه مانی و ندا با دوست ندا به اسم تینا آشنا شده بود به او علاقمند شده و با همکاری تینا تصمیم می گیرند به آن ها از جهت مالی کمک کنند. مانی که به اشتباه خود پی برده بود با معرفی عوامل پخش مواد مخدر به پلیس به فعالیت خود پایان داده و فعالیت ندا نیز توسط پلیس متوقف می شود. مانی و ندا که پس از ناامیدی در تهیه ی پول قصد خروج از کشور را داشتند توسط کامی و تینا منصرف و زندگی جدیدی را آغاز می کنند.