دیبا، که طراح سفره عقد و تزیین مجلس عروسی است به همراه سیامک، فیلمبردار مجالس جشن که پیش از این با هم، عشقی بی فرجام داشتند، در تدارک ارائه خدمات به مجلس عروسی فرانک پورمند و هوشنگ قندآبادی یک زوج جوان ثروتمند هستند. نادر و رویا که در شرایطی ناخواسته و دور از رضایت پدر و مادر به عقد یکدیگر درآمده اند و به همین دلیل از خانواده جدا افتاده اند به سیامک و دیبا می پیوندند. گروه چهار نفره به قصد سرقت و با ظاهری جعلی به مجلس جشن می روند و در یک فرصت مناسب با استفاده از یک اسلحه قلابی طلا و جواهراتی را که خانواده عروس و داماد به آنها هدیه داده اند می ربایند. سیامک، کیف حاوی جواهرات را به نسرین، دختری که قصد دارد با او ازدواج کند به امانت می دهد اما مردی به نام ناصر خلاف که از این سرقت آگاه شده مزاحمت هایی را برای سیامک به وجود می آورد. او که در واقع از طرف پدر نسرین، مأمور تحقیق درباره داماد آینده وی است، وقتی از همکاری سیامک با خودش در مورد تقسیم جواهرات سرقت شده ناامید می شود ماجرا را به پدر نسرین بازگو می کند. گروه سارقان از سیامک خواهان سهم خود هستند و نسرین حاضر می شود کیف حامل جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار می کند به آنها بدهد. زمانی که نسرین کیف جواهرات را به دیبا می دهد، ناصر خلاف که همواره در تعقیب آنهاست سر می رسد و طی یک درگیری با نادر با کارد او را از پا درمی آورد. دیبا کیف جواهرات را برمی دارد و زمانی که می خواهد با اتومبیلش از معرکه بگریزد، ناصر سوار اتومبیل او می شود و تلاش می کند با دیبا در تقسیم جواهرات شریک شود. سیامک خود را به شرکت نسرین می رساند و با کمک او جسد بی جان نادر را به بیمارستان می رسانند. رویا نیز که از ماجرا آگاه شده به بیمارستان می آید، اما لحظاتی بعد نادر می میرد. سیامک پنهانی از بیمارستان خارج می شود و به خانه اش که دیبا و ناصر در آنجا هستند می رود و با ناصر درگیر می شود. در حالی که پلیس خانه را محاصره کرده، ناصر با کیف جواهرات قصد فرار دارد اما گلوله ای که از سوی پلیس به پای او اصابت می کند او را مجبور می کند تا کیف جواهرات را در حیاط خانه رها کند. دیبا به سیامک توصیه می کند که بدون او فرار کند، زیرا او دیگر انگیزه ای برای فرار ندارد و مدتی بعد وقتی در گورستان، رویا، نسرین و پدرش بر مزار نادر گرد آمده اند، سیامک خودش را به آنها می رساند و لحظه ای بعد پلیس هم سرمی رسد. سیامک قبل از تسلیم شدن به پلیس، از نسرین قول می گیرد تا پایان دوران محکومیتش همچنان منتظر او بماند.
۱۳۷۸ - بهترین فیلمبرداری در بین المللی فیلم فجر