فرید معصومی در پی عزیمت خود به جبهه جنگ، شیمیایی شده و به اسارت دشمن در می آید. پروانه همسر فرید بدنبال سالها انتظار و بی خبری از وضعیت فرید و به گمان شهادت او تصمیم به ازدواج می گیرد. فرید پس از آزادی به سراغ پروانه رفته و پروانه با دیدن فرید دچار سکته قلبی می شود. فرید نیز در پی شنیدن خبر بیماری پروانه و همچنین برخورد با اشکان (نامزد پروانه) دچار سکته مغزی شده و به شهادت می رسد. با پیوند قلب فرید به پروانه او سلامتی مجدد خود را بدست می آورد. اما موضوع شهادت فرید از طرف خانواده پنهان می ماند. پروانه که بطور اتفاقی در جریان شهادت فرید قرار می گیرد خانواده را به نشان اعتراض ترک کرده و به منزل یکی از اقوام در شمال کشور می رود. سرانجام او بدنبال تغییرات روحی و تأثیرات معنوی که از شهادت فرید گرفته است به تهران باز گشته و با اشکان ازدواج می کند.