علی و مرجان دو دانشجو هستند که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. مرجان ناگهان پی می برد که در آستانه مرگ قرار دارد. پذیرفتن این واقعیت آن هم در آستانه یک زندگی جدید برای او سخت و دشوار است. در نهایت مرجان با اهداء چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیه هایش به بیماران نیازمند خود را برای پذیرفتن واقعیت آماده می کند.