بابا عقیل و پسرش رحمت راهی جبهه شده اند. رحمت به خط مقدم منتقل شده و بابا عقیل به علت کهولت سن پشت جبهه مانده تا در انبار نان خدمت کند. بابا عقیل موقع مراجعت برای رحمت پیغام می فرستد تا او را ملاقات کند، اما با شروع حمله دشمن رحمت فرصت نمی یابد که به پشت جبهه حرکت کند. بابا عقیل تصمیم می گیرد به خط مقدم برود. یک جوان بسیجی به نام ناخدا مولایی با قایق موتوری با او همراه می شود، اما هر بار مانعی در راه دیدار پدر و پسر به وجود می آید. آن دو وقتی تصمیم می گیرند به پشت جبهه باز گردند قایقشان خراب می شود و به ناچار با یک بلم معمولی حرکت می کنند. مه غلیظ موجب می شود که آن دو گم شوند. بلم آنها وارد آبراهی می شود که در دو سویش نیروهای خودی و دشمن قرار گرفته اند. با شروع درگیری مولایی به تیر سربازان عراقی زخمی می شود و پدر و پسر یکدیگر را می یابند.
۱۳۷۲ - بهترین کارگردانی در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۷۲ - بهترین عکاسی در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۷۰ - بهترین فیلم در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۷۰ - جلوه های ویژه میدانی و تصویری در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۷۱ - بهترین صحنه آرایی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین فیلمنامه در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین کارگردانی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین فیلمبرداری در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین جلوه های ویژه در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین صحنه آرایی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - نقش اول مرد در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - نقش دوم مرد در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین صحنه آرایی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین فیلمنامه در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین کارگردانی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین فیلمبرداری در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین جلوه های ویژه در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - بهترین صحنه آرایی در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - نقش اول مرد در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت،
۱۳۷۱ - نقش دوم مرد در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت