یک کارمند بایگانی دادگستری به نام موسوی، جهت تهیه کسری پولش خرید زمین جهت ایجاد مسکن، به فکر سرقت از صندوق فروش تمبر اداره می افتد. ولی در شب سرقت از پنجره بایگانی اداره، شاهد یک قتل سیاسی می شود. بحران روحی موسوی آغاز می شود. به دلیلی از سویی نمی تواند واقعیت ها را بگوید، چون خود در حال ارتکاب جرم بوده، و از سوی دیگر وجدانش او را آزار می دهد چون می داند که قاتل واقعی کیست. آنها که می خواهند «استاد فرهنگ» را که کاندیدای مجلس شورای ملی شده و مخالف رژیم شاه است و شهرت خوبی دارد، بدنام و از صحنه خارج کنند، توسط یک وکیل تسخیری به نام ابراهیمی درصدد آرام کردن استاد به طور مسالمت آمیز برمی آیند، ولی او زیر بار نمی رود و با ابراهیمی درگیر می شود. احسانی و نامزدش که از دانشجویان استاد فرهنگ هستند، تصمیم می گیرند که در دادگاه از استادشان دفاع کنند. ولی در اثر کارشکنی های رژیم توسط ابراهیمی، موفق نمی شوند. آنها از هر حربه ای برای منصرف کردن احسانی از ادامه وکالتش استفاده می کنند. حتی درصدد از بین بردن آخرین برگ برنده وکیل جوان، که همان موسوی تنها شاهد قتل است، برمی آیند...