رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده می گریزد و در مسافرخانه ای پناه می گیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره می شود. طی حادثه ای ظاهراً رحمان به قتل می رسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشده اند، ناچار می گریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمی گردند در می یابند که رحمان در واقع براثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبوده است. سرانجام براثر پیگیری هایشان پول های ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست می آید.