مادر لیلا و بهرام قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچه هایش را از دردسرهای صاحب خانه شان، خورخور، نجات دهد. اما عجوزه ــ که بیرون از شهر زندگی می کند و نمی خواهد آن ها روی آرامش به خود ببینند ــ پسرش، گنجو را وادار می سازد تا پول آن ها را برباید. بچه ها تصمیم می گیرند با فروش عروسک های خود پول خانه را فراهم کنند، اما گنجو پیش دستی می کند و عروسک ها را هم می رباید. لیلا و بهرام درتعقیب او به خانه ی عجوزه می رسند، اما به دست گنجو گرفتار می شوند. عروسک ها به کمک لیلا و بهرام می شتابند و آن دو را نجات می دهند. وقتی دوباره گرفتار می شوند پلیس سر می رسد و آن ها را نجات می دهد.