پیرمردی به نام جواد جلالی با داشتن چندین فرزند و نوه بر اثر تشویق دوستان تصمیم می گیرد پس از سی سال که از فوت همسرش گذشته از نو ازدواج کند. او با پیرزنی، که همسن و سال خود اوست، آشنا می شود. آن دو به رغم مخالفت فرزندان و آشنایان پای سفره عقد می نشینند.