حشمت که در شیراز به حرفه حمالی اشتغال دارد اندک اندک سرمایه ای گرد می آورد. ابتدا صاحب یک دکه و بعد مغازه و بالاخره حجره قند فروشی می شود. جنگ جهانی اول در می گیرد، حشمت کیسه های قندش را احتکار می کند و پس از مدتی به چندین برابر قیمت به قشون (S.P.R) می فروشد و با پولی که از این راه نصیبش می شود به تهران می آید و تصمیم می گیرد که مثل پولدارها زندگی کند و لی چون اصل و نسب درستی ندارد و از فرهنگ ویژه پولداران نیز بی بهره است. ببازی گرفته نمی شود. حشمت می کوشد با استفاده از ثروتی که بهم زده است، به این آرزو جامه عمل بپوشاند و برای خودش کسی بشود. پس از صرف پول فراوان و نیروی بسیار، وقتی درمی یابد که بزودی به همه خواسته هایش دست خواهد یافت تحمل این همه شادی و خوشبختی را نمی آورد و از ذوق سکته می کند.
۱۳۶۷ - نمونه فیلم (آنونس) در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۶۶ - نقش دوم مرد در بین المللی فیلم فجر
فیلمهای سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن «مثل یک ستاره زندگی کن»، «جنون رقابت۲»، «ماجراجویان»، «یک نفر از میان ما»، «بازگشت لوک خوششانس»، «کادوی در به در»، «نبرد خرگوشی»، «کلبه هورنر»، «من پلیس نیستم»، «مبارک»، «راننده»، «رفیق بد»، «موعد مقرر»، «من و اسب آبی»، «حرفه ایتالیایی»، «زندگی آدلاین»، «تحفهها»، «فردیناند»، «سریع...
۱۳۹۷/۰۳/۲۳