سماواتی حقوق عقب افتاده سه ماه خود را پس از دریافت از حسابداری گم می کند و برنامه های او برای پرداخت اجاره معوقه آپارتمان و هزینه روزمره زندگی نقش بر آب می شود. همسرش قصد فروش طلای اندک خود را دارد، اما مردی به سماواتی اطلاع می دهد که پول او را یافته است. سماواتی در ملاقات بامرد به خاطر می آورد که او همان کسی است که در بحبوحه انقلاب پول گم کرده اش را سماواتی به او باز گردانیده .