نقدی بر فیلم «شعله ور»؛زندگی مردی حقیر و شکست خورده در جغرافیا و متنی ناآشنا | نیمرخ

نقدی بر فیلم «شعله ور»؛زندگی مردی حقیر و شکست خورده در جغرافیا و متنی ناآشنا

از نگاه خوانندگان – ایمان پورحسن اکران فیلم «شعله ور»، اثری که در استان سیستان و بلوچستان ساخته شده است به پایان رسید و نکاتی قابل تامل داشت. این استان کیلومترها با پایتخت و فیلمسازان ما فاصله دارد، چه از جهت جغرافیا و چه از لحاظ شناخت و پرداختن به آن. اغلب آنچه در این استان پرداخته اند، تصویری تاریک و گاه شمایلِ در سایه ایست که افکار عمومی – بر اساس آن – چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند و در مواردی هم به ویترینی برای جلب نظرها و مطرح شدن در بسترهای گوناگون تبدیل شده است. رویکرد ها نسبت به استفاده از این استان از دولت گرفته تا هنرمندان و فضاهای مجازی و خیریه ها و … چند سالیست به شکل عجیبی پر هیجان و داغ تر شده و بسادگی نسبت به قبل موضوعاتِ این منطقه تیتر رسانه های گوناگون داخلی و خارجی می شود. لیک آیا این روند، ناشی از افزایش آگاهی و شناخت از سیستان و بلوچستان و خلوص نیت نسبت به آن است؟ با توجه به اینکه در محافل سینمایی ایران عبارت سینمای ملی بارها شنیده شده است، سینمای ما تا چه میزان، واقعیت ها یا بهتر بگوییم درامی درست و دقیق در این استان را روایت کرده است؟ «بلوچ»، «جدال در تاسوکی»، «دادشاه»، «بدوک» و … روزهایی که گذشت «شعله ور». در خلاصه داستان پنجمین فیلم سینمایی حمید نعمت الله یعنی شعله ور چنین آمده است: «زندگی مردی را روایت می کند که احساس می کند عددی نشده است و این احساس او همه زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد». با دیدن این فیلم به نویسندگی حمید نعمت الله و هادی مقدم دوست باید از خانم معصومه بیات نویسنده «رگ خواب» به دلیل قصه گویی روان، جزئیات دراماتیک و پرداخت ملموس شخصیت اصلی ِآن فیلم تشکر کرد؛ چرا که شعله ور می خواهد نسخه ای مردانه از فیلم قبلی نعمت الله باشد، کاراکتر اصلی با بازی امین حیایی سابقاً معتاد بوده، از همسرش جدا شده و در خانواده اش جایگاهی ندارد، او بی آنکه هدفی مشخص داشته باشد، سرخورده به زاهدان سفر می کند، بعد سر از زابل در می آورد و پس از مواجهه با دختری از اهالی سیستان و بلوچستان در آنجا ماندگار می شود. نعمت الله و مقدم دوست اراده می کنند که کاراکترشان را به زابل روانه کنند، اما چرا؟ مشخص نیست جغرافیای این محل در کجای درام قرار می گیرد. نویسندگان فیلمنامه همانند شخصیت اصلی فیلم گویی شناخت چندانی از منطقه ای که قصه شان را در آن دنبال می کنند ندارند و امین حیایی ِدر حال ترک مواد مخدر را به آنجا می فرستند که در بازاری قدیمی به دنبال متادون بگردد و به خاطر رفع احتیاج خود بیش از دویست کیلومتر تا زابل بپیماید. عجیب است که کاراکتر اصلی فیلم نه سراغی از داروخانه می گیرد و نه مراکز ترک اعتیاد و اماکن مربوط به این امور، او عامداً در این مقطع از فیلم، توسط نویسندگان کندذهن تصویر می شود تا علتی سست(دریافت متادون) به نیروی محرک او برای رسیدن به سیستان بدل شود. محض اطلاع باید گفت شهر زاهدان (به عنوان مرکز استان) مانند بسیاری از شهرها بالغ بر صد داروخانه و کلینیک و مرکز درمانی دارد و فردی مثل حیایی با مراجعه به آنها می تواند به اندازه نیازش متادون دریافت کند، اما ترجیح می دهد بعد از تماس با دختری جوان به زابل برود و از او متادون بگیرد! شخصیت این دخترِ به اصطلاح بومی تا پایان عمقی و تاثیری در قصه ندارد و مشخص نمی شود بودنش برای چیست و چرا اداره دکه ای که صاحبش است را با آمدن حیایی به او می سپارد. آنها چند گفتگوی کوتاه و تصنعی درباره شراکت و کار انجام می دهند و دختر از آن به بعد در فیلم گم می شود. او نشانه ای از سیستانی بودن با خود ندارد و فیلمساز با پوشاندن شالی بر سرش می خواهد او را بومی نشان دهد. ممکن است مولفان فیلمنامه بگویند او را در همین حد می خواسته اند، اما استفاده ابزار گونه و بدون روح عناصر تنها به این کاراکتر محدود نمی شود. قاب های نعمت الله به مدد لوکیشن های بکر سیستان، متفاوت از فیلم های آپارتمانی غالب سینمای ایران است، اما در درام او و قصه لاغرش عمقی نمی یابند. مناظر مختص آن منطقه همان تصاویر کارت پستالی و بک گراندهایی هستند که حتی برخی منتقدان ِ کار کشته سینما از دیدنشان ذوق زده شده اند و آن را به توانایی کارگردان نسبت می دهند! اما نعمت الله در لوکیشن اصلی خود (سیستان) چیزی که نشان از توانایی بهره گیری از لوکیشن و تنیدگی آن با قصه باشد بروز نمی دهد. انبوه کانتینرهای روی هم چیده شده ای که وجود خارجی ندارند، می توانست در هر دشت و بیابانی غیر از سیستان ساخته شود، همراه ساکنینی پراکنده و سیاه لشکر وار که از خیالِ تیم سازنده و نه حتی از ذهن شخصیت اصلی و اتمسفر «شعله ور» زاده شده اند. این اراده قوی فیلمساز است که در جهت رنگ و لعاب مثلاً بومی، هر عنصری ولو بی ربط و غیر ضروری رابه چیدمان ِ باسمه ای و منفک از کاراکترها تحمیل کرده است. فیلم همان طور که قاب های کمتر دیده شده را به نمایش می گذارد، میزان آگاهی و تسلط بر صحنه فیلمسازش را هم لو می دهد. از قبیل استفاده از نوازندگان بلوچستان در کنار خیابان که حیایی از آن گذر کند. در حالی که نه نوازندگان متعلق به آنجا هستند و نه اصولاً در سیستان و بلوچستان نوازنده ای در پیاده رو می نشیند و ساز می نوازد. آوردن عناصرِ حتی جزیی برای فضاسازی هر فیلم می باید بر اساس منطقی سینمایی صورت بپذیرد و نه الصاق ِ هر چیزی برای ایجاد تفاوت و پر کردن صحنه. شاید کسی که از آن جغرافیا شناختی دارد یا اهل آنجاست، روزی مخاطب شعله ور شود ، چرا این مطلب برای فیلمساز چندان مهم نیست؟! به روایت این فیلم، زابل آخر دنیاست، در واقعیت سالن سینمایی هم ندارد تا فیلم آنجا اکران و دیده شود؛ آنقدر دور و نادیده است که حتی منتقدان و سینما دوستان حرفه ای هم متوجه این بزک ها نمی شوند و اتفاقاً خوششان نیز می آید! فیلمساز با یک نگاه به نقشه این استان (مانند هر فرد معمولی) می توانست بفهمد که رفت و برگشت از زابل به میرجاوه (سوای کارکرد نداشته اش در فیلمنامه) بیش از هفت ساعت با خودرو زمان می برد که به یکباره کاراکترش نگوید یک سر می رویم میرجاوه و بر می گردیم. قطعاً نقشه های جغرافی هم برای فیلمسازی که اراده به تالیف سینمایی گرفته است، بی اعتبارند، و الا حمید نعمت الله می داند برای روایت قصه ای در یک جغرافیای جدید ، علاوه بر صداقت ، داشتن تحقیقات و شناخت عمومی از محل و رعایتشان چقدر می تواند در پیوند با تسلسل داستان و روابط علی و معلولی(با هر منطقی که فیلم دارد) ضروری و موثر باشد. او اهمیت استفاده درست و نه باسمه ای از جزئیات را هم در فیلمنامه و هم درکارگردانی می داند. البته این احتمال نیز وجود دارد که دیالوگ ها و عناصری از این دست همان سر صحنه و ایام فیلمبرداری به یکباره برای اشاره به فضا در صحنه ها گنجانده شده باشد که عذر بدتری است. یا به طور مثال سمپاشی محیط زندگی حیایی برای دفع حشرات مزاحم که در قصه کارکردهای کلیدی دارد، از ریشه نادرست است. زیرا در فصل زمستان اصولاً حشره زیادی یافت نمی شود که سمپاشی گسترده بخواهد و چرایی وجود سمپاش ها به همین سادگی بی مورد است؛ چه رسد به اینکه در داستان و کنش کاراکتر اصلی هم به کار گرفته شود. می دانم مضحک است که بخواهیم نمونه استفاده از سمپاشی در این فیلم را با «شمال از شمال غربی» هیچکاک مقایسه کنیم، اما این روزها ، چنین قیاس و احسنت گفتن هایی به هوشمندی فیلمساز در استفاده از میزانسن سمپاشی شنیده شده است. در اواخر فیلم کاراکتر اصلی «شعله ور» تصمیم می گیرد دوباره مواد بکشد، پس به چشم بر هم زدنی پای بساط ِ آماده شده ظاهر می شود و بعد از مصرف تریاک-به امر نویسندگان – ساعت ها به خواب عمیقی فرو می رود و با هیچ صدایی بیدار نمی شود تا پسرش در غیاب او به خطر بیفتد! نعمت الله در گفتگوی تلویزیونی ویژه جشنواره فجر گذشته به مجری (رشیدپور) گفت که نمی خواسته سیستان و بلوچستان را دوباره با مواد مخدر نشان دهد، اما مردم شریف آنجا حق دارند دلخور باشند و از این بابت عذر می خواهد. لیک استفاده ابزاری در جهت خواست فیلمساز با آن عذر خواهی به پایان نرسید و پیش از اکران فیلم در آنونس های اولیه دوباره ظاهر شد. در ابتدای این تبلیغات آمده بود : «زنده باد مردم سیستان و بلوچستان». اما آیا این شعار ذهن کسی را به یاد کلیشه ایام قبل از انتخابات نمی اندازد؟! با آوردن چنین جمله ای هم می شد دهان ِاعتراض احتمالی ِ(درست و غلط) اهالی منطقه را بست و هم اینکه در زمانه ای که سیستان و بلوچستان جزو موضوعات محبوب محافل دولتی و غیر دولتی و رسانه ها و خوشایند محافل روشنفکری است ، می توان با آن مانور تبلیغاتی داشت. حتی برای اکران خصوصی اش در موزه سینما با حضور صف انبوه سلبریتی ها (از رضا شریفی نیا">محمد رضا شریفی نیا تا جعفر پناهی)، تعدادی از اهالی بومی سیستان و بلوچستان که علاقه به دیدن شدن و هیجان سلفی گرفتن دارند نیز دعوت شدند تا اکران هم از تزئینات و شوی استان سیستان و بلوچستان بی بهره نماند! با همه این ها، تجمیع این عناصر ِ به اصطلاح جدید و بومی درون فیلم و نیز حجم زیاد موسیقی بر تصاویر باعث نشده که از خسته کننده بودن و خالی ماندن ِ خطوط داستانی فیلم شعله ور کم شود. ممکن است نزد ادوار مختلف هیات داوران جشنواره فجر، ایفای نقش یک معتاد، سیمرغ بلورین در پی داشته باشد اما در سینمای داستانگو، تعامل با مخاطب، درستی در پرداخت، صداقت و روایتگری به زبان سینما عیار یک فیلم را مشخص می کند. داستان ساخت فیلم شعله ور را به طور خلاصه چنین می توان نوشت:« فیلمساز سعی دارد زندگی مردی حقیر و شکست خورده ای را در جغرافیا و متنی ناآشنا بازگو کند، چرا که احساس می کند باید به طور ویژه ای فیلم بسازد و این احساس و اصرار او در خلق اثری متفاوت و خاص ، همه روایت فیلمش را تحت تاثیر قرار می دهد!».

نوشته نقدی بر فیلم «شعله ور»؛زندگی مردی حقیر و شکست خورده در جغرافیا و متنی ناآشنا اولین بار در بانی فیلم پدیدار شد.

منبع: بانی فیلم
آدرس کوتاه: http://www.rokh.in/news/51836
دیدگاه

آخرین خبرها
مرتبط با خبر
خبرهای پربازدید