دفاتر پخش دست از اختلاف و زیاده خواهی بردارند
یادداشت رسیده –
غلامرضا گمرکی
زمانی که عقل و شعورمان بزرگ می شود و با آدمهای بزرگتر و فهیم تر از خودمان گفتمان می کنیم، یعنی وقت آن رسیده که دیگران می توانند از ما سوال بپرسند یا مشکلاتشان را بازگو کنند و ما به حکم عاقل بودن و داشتن دانش و بینش باید جوابگوی آنان باشیم . در این سالهای اخیر ، متاسفانه اکثر مراجع دولتی نتوانستند، یا بلد نبودند خواسته های بحق مردم را در زمینه های مختلف ، خصوصا هنرمندان را برآورده سازند و چه بسا اگر راه و رسم مردمداری را بلد بودند، شاید جریانات اخیر رخ نمی داد و ما شاهد هرج و مرج مردم نبودیم ! متاسفانه برای گفتمان و اطلاع رسانی به مسئولین، حتی ریاست جمهوری هم کانال خاصی ندارد. تلگرام و مکانی که به راحتی بشود حضورا با شخص ایشان ، بدون واسطه گفتمان کرد ، چون زمانی که جایی برای درد دل نباشد، مجبوری هر کجا راه را گشوده دیدی حنجره پاره کنی تا صدایت به گوش حضرات برسد و اینجاست که با نبود تریبون ، حیثیتها ظهور می کنند. متاسفانه آنچه امروز شاهد آن هستیم ، همانا صحیح عمل نکردن زیرمجموعه هایی است که ذکرش رفت و دولتمردان هم از زیرمجموعه های خود توضیح نخواسته و نمی خواهند تا با مدیریت قاطع و یا سعه صدر، به مردم روی خوش نشان دهند . چرا تلگرام را فیلتر می کنند تا کشورهای دیگر دلشان برای ملت بزرگ ایران بسوزد و از طریق ماهواره کیسه گدایی فیلتر شکن را در آغوش مردم بریزند ؟ ! چرا هنرمندان را از روی تعصب ، بی هیچ دلیل شرعی و منطقی ، چهل سال از کار برکنار می کنند تا عده ای را راضی نگه دارند ، چرا به حق و حقوق میلیونها بازنشسته توجه نمی کنند تا مجبور شوند پاشنه ور کشند و جلوی دوایر دولتی اجتماع کنند تا شاید صدایشان به گوش مسئولین برسد ؟! چرا به رسانه های شخصی که کارشان اطلاع رسانی به مردم است کاغذ دولتی نمی دهند، اما در انبارهای دولتی برای رسانه های دولتی کوهی از کاغذ انباشته شده است.
سینما این صنعت عظیم و انکار ناپذیر که به نام هنر هفتم لقب گرفته، تنها صنعتی است که به هر ترفند می توان آن را در جهات مختلف به کار گرفت . خوب ، بد ، زشت ، می توان از این صنعت عالمگیر ، از کاه کوه و از کوه کاه ساخت …
زنده یاد
ناصر ملک مطیعی که خود جدا از بازیگری، معلم ورزش بود،آراسته، مظلوم ، بی تکبر ، مردم دار، کمک رسان و حامی جوانان بود. شاید به همین خاطر بود که هیچ نقشی در فیلمها ،جز مشتی گری و لوطی گری برازنده اش نبود . ناصر خان از میان ما رفت، ولی یاد و خاطراتش هرگز از دل هوادارانش نخواهد رفت. همانطور که بعد از سالها ، هنوز خاطرات تلخ و شیرین فضلا ، شعرا و دانشمندان از یاد مردم نرفته است. واقعا خوشا به سعادت جناب مخملباف، سید حسن موسوی ، سید
محمد خاتمی و دیگر مسئولینی که با ندانم کاری خود و ممانعت از نقش آفرینی بازیگرانی چون زنده یاد فردین جوانمرد و ناصرخان والا مقام باعث شدند پس از چهل سال بیکاری، همچنان در روز تشییع و مراسم ختم ایشان ، مردم اینچنین متحد ، بدرقه راهشان شوند . آقایان انگار فراموش کرده اند که این مردم ، مردم چهل سال قبل نیستند . بپذیریم همچنان که خاصیت موریانه این است که از درون چوب را از بین می برد ، خیلی از مسئولین ندانم کار ، همچون موریانه عمدا و یا سهوا مشکل می سازند . مرگ ، حق و تقدیریست که خداوند مقرر کرده، ولی مرگ چنین اسطوره هایی گاه به دست خود ایشان است.
واقعا چرا و به چه دلیل مسئولین توجه به خواسته های مردم ، ندارند؟! ما منتقدان خوبی نیستیم که اگر بودیم ، مسائل و مشکلات محرمانه را درون خانه مردم حل می کردیم . کدام پدر و مادر عاقلی مسائل خانوادگی خود را، بیرون از چهاردیواری خانه خود مطرح میکند؟! خانه هنرمند، خانه سینماست؛ جایی که با هزینه های گزاف و پول همین ملت ساخته شده تا در آنجا احساس امنیت کنی ، حرفت را بزنی، دوستانه اجتماع کنی و بدون اینکه افراد غریبه ، مسائل محرمانه ات را متوجه شوند ، قضایا را فیصله دهی. مطمئن باشید هر چقدر مردم از مسائل و زیرآب زنیهای جامعه هنری کمتر بدانند ، بیشتر به این صنف و حتی هنرمندان و فیلمها دل می بندند …. متاسفانه در گوشه ای کز می کنیم و چپ و راست ، حرف بی ربط در خصوص شخص چهارده شغله سینما می زنیم که چنین است و چنان! در حالیکه نمی خواهیم بپذیریم زمانی که ما به یک بازیگر همه فن حریف لقب هزار چهره می دهیم ، پس هر فرد توانمندی هم می تواند به جای چهارده شغل ، یک ملت را اداره کند . شما که در این جور موارد ، سعی در دفاع از تمامی حقوق حقه خود میکنید ، چرا یکبار مقابل قوه قضاییه تجمع نمی کنید و از مجریان قانون نمی خواهید یکبار برای همیشه دست یکی از اختلاسگران را قطع کنند تا ریشه فساد از بین برود و مردم بدانند در کشوری زندگی می کنند که از هر لحاظ امنیت دارد ، قوه قضاییه دارد و …….
اختلاس یک اختلاسگر مساوی است با براندازی ، فقر، بدبختی ، بی اعتمادی ، فحشا و هر آنچه که خوشایند یک مملکت اسلامی یا غیر اسلامی نیست! دق مرگ شدن زنده یاد ملک مطیعی هشدار دیگری است تا همه دست از مرده پرستی بردارند. اگر ملک مطیعی واقعا دل دولتمردان را به درد آورده است، لااقل قد علم کنید و اجازه دهید اسطوره های دیگری مثل
پوری بنایی ،
بهمن مفید ،
مرتضی عقیلی ،
رابعه اسکویی و غیره به سینما بازگردند . به راستی کدام کشوری مانع از ورود و کار هنرمندان خود می شود؟! به امید روزی که متولیان سینما با صدور مجوز بازیگری به این هنرآفرینان ، برگ زرین دیگری به اهالی سینما و مردم نجیب و شریف ایران نشان دهند؛ چرا که به جز مرگ ، انجام هر کاری ممکن است .
نکته دیگر اینکه همه می دانند سالهاست اهالی سینما با بی عدالتی در اکران مواجه هستند و هرکسی گناه این مسئله را گردن دیگری می اندازد. جا دارد در این مسئله به صالحی وزیر ارشاد تبریک گفت که با انتخاب شایسته خود در مورد مهندس حیدریان به عنوان مشاور ارشد و رییس سازمان سینمایی کشور می کوشد تا بار دیگر سینمای ایران را به لحاظ مدیریت به دهه شصت برگرداند و مصمم تر از آن زمان کمر همت بسته و سینما را از این بلبشو و بی بند و باری نجات دهد که صد البته اخیرا با انتخاب چند نفر از جمله
علیرضا رضاداد، غلامرضا موسوی ، سید ضیا هاشمی ،
محمد بانکی ، مسعود اطیابی ،
مهرداد فرید ،
کامران قدکچیان ،
علی آشتیانی پور">
علی آشتیانی پور و
منوچهر شاهسواری به عنوان اعضا کمیته یکپارچه سازی و ارتقای نظام تهیه کنندگی، گام در این راه برداشته که قابل تحسین است ، به شرط آنکه به مرور زمان این دوستان برای رعایت عدالت منسجم تر شوند. ضمن اینکه در ادامه این حرکت بسیار ارزشمند ، حیدریان با انتصاب سید ضیا هاشمی ، این مرد کارکشته و استخوان خرد کرده در زمینه تهیه و پخش فیلم ، به عنوان دبیر کمیته انضباطی اکران ثابت کرد می شود کارها را تجربی مدیریت کرد تا امنیت ، عدالت و آرامش را به سینما برگرداند . اکنون حیدریان وظیفه خود را در زمینه اکران انجام داده و اینجاست که باید دید چطور سید ضیا هاشمی می تواند با توانمندی و هوشیاری خود حیثیت و اعتبار حیدریان را حفظ کند. نگارنده ، چندی قبل خدمت حیدریان بودم. یکی دیگر از دغدغه های او کمبود و ایجاد و ساخت سینما بود.چون به خوبی می داند و می دانیم که عرضه و تقاضا باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند . قطعا چنین برنامه ریزی گسترده ای نیاز به حمایت و مساعدت دارد که باید از مسیئولان خواست به جای نشستن زیر کولر و انتقاد از یکدیگر ، توان خود را صرف آبادانی مملکت کنند . چرا که بدون شک اگر در زمینه سالن سازی به سازمان سینمایی کشور کمک نشود، هیچ مسئولی با دست خالی و بدون حمایت دولت قادر به انجام چنین کار دشواری نیست.ناگفته پیداست که حمایت و پشتوانه جناب وزیر ارشاد نیز در راهی که حیدریان گام اول را برداشته ضرورت بسیار دارد، چون اگر حمایت جناب صالحی نباشد ، حیدریان جزو آدمهایی است که به محض اینکه احساس کند پشت او را خالی کرده اند، عطای کار را به لقایش می بخشد . پس مسئولین پر ادعا بیایند و پشتوانه محکمی برای حیدریان باشند، چون فردا خیلی دیر است .چون اتحاد واقعی بدون منیت ، مردانگی صنفی بدون تظاهر ، خدمت و عشق واقعی به سینما بدون چاپلوسی ، انگیزه هایی هستند که حیدریان نیازمند این صداقتهاست که چنانچه محقق شود کاری خواهد شد کارستان .
نکته سوم اینکه در اخبار آمده بود که سید ضیا هاشمی درباره نظام رتبه بندی برای فیلمهای سینمایی گفته اند این قضیه یک قانون جهانی است و در تمام دنیا این فرهنگ جا افتاده است . حال سوال اینست ، آیا ما هم مثل تمام دنیا آزاد هستیم ؟ قطعا خیر! به همین دلیل هرگز فیلمی نساخته و نخواهیم ساخت که این مقررات شامل حال آن شود. به هر تقدیر بحث من در سینمای ایران می تواند فقط یک جنبه مثبت داشته باشد و آن اینکه وقتی اعلام می شود تماشای فلان فیلم برای فلان سن ممنوع است ، اتفاقا همان دسته از جماعت بیشتر ترغیب می شوند تا فیلم را به هر طریق ممکن تماشا کنند! در انتها پیشنهاد می شود اهالی سینما ، خصوصا دفاتر پخش دست از اختلاف و زیاده خواهی بردارند و سازمان سینمایی کشور را حمایت کنند.زمانی که عقل و شعورمان بزرگ می شود و با آدمهای بزرگتر و فهیم تر از خودمان گفتمان می کنیم، یعنی وقت آن رسیده که دیگران می توانند از ما سوال بپرسند یا مشکلاتشان را بازگو کنند و ما به حکم عاقل بودن و داشتن دانش و بینش باید جوابگوی آنان باشیم . در این سالهای اخیر ، متاسفانه اکثر مراجع دولتی نتوانستند، یا بلد نبودند خواسته های بحق مردم را در زمینه های مختلف ، خصوصا هنرمندان را برآورده سازند و چه بسا اگر راه و رسم مردمداری را بلد بودند، شاید جریانات اخیر رخ نمی داد و ما شاهد هرج و مرج مردم نبودیم ! متاسفانه برای گفتمان و اطلاع رسانی به مسئولین، حتی ریاست جمهوری هم کانال خاصی ندارد. تلگرام و مکانی که به راحتی بشود حضورا با شخص ایشان ، بدون واسطه گفتمان کرد ، چون زمانی که جایی برای درد دل نباشد، مجبوری هر کجا راه را گشوده دیدی حنجره پاره کنی تا صدایت به گوش حضرات برسد و اینجاست که با نبود تریبون ، حیثیتها ظهور می کنند. متاسفانه آنچه امروز شاهد آن هستیم ، همانا صحیح عمل نکردن زیرمجموعه هایی است که ذکرش رفت و دولتمردان هم از زیرمجموعه های خود توضیح نخواسته و نمی خواهند تا با مدیریت قاطع و یا سعه صدر، به مردم روی خوش نشان دهند . چرا تلگرام را فیلتر می کنند تا کشورهای دیگر دلشان برای ملت بزرگ ایران بسوزد و از طریق ماهواره کیسه گدایی فیلتر شکن را در آغوش مردم بریزند ؟ ! چرا هنرمندان را از روی تعصب ، بی هیچ دلیل شرعی و منطقی ، چهل سال از کار برکنار می کنند تا عده ای را راضی نگه دارند ، چرا به حق و حقوق میلیونها بازنشسته توجه نمی کنند تا مجبور شوند پاشنه ور کشند و جلوی دوایر دولتی اجتماع کنند تا شاید صدایشان به گوش مسئولین برسد ؟! چرا به رسانه های شخصی که کارشان اطلاع رسانی به مردم است کاغذ دولتی نمی دهند، اما در انبارهای دولتی برای رسانه های دولتی کوهی از کاغذ انباشته شده است.
سینما این صنعت عظیم و انکار ناپذیر که به نام هنر هفتم لقب گرفته، تنها صنعتی است که به هر ترفند می توان آن را در جهات مختلف به کار گرفت . خوب ، بد ، زشت ، می توان از این صنعت عالمگیر ، از کاه کوه و از کوه کاه ساخت …
زنده یاد
ناصر ملک مطیعی که خود جدا از بازیگری، معلم ورزش بود،آراسته، مظلوم ، بی تکبر ، مردم دار، کمک رسان و حامی جوانان بود. شاید به همین خاطر بود که هیچ نقشی در فیلمها ،جز مشتی گری و لوطی گری برازنده اش نبود . ناصر خان از میان ما رفت، ولی یاد و خاطراتش هرگز از دل هوادارانش نخواهد رفت. همانطور که بعد از سالها ، هنوز خاطرات تلخ و شیرین فضلا ، شعرا و دانشمندان از یاد مردم نرفته است. واقعا خوشا به سعادت جناب مخملباف، سید حسن موسوی ، سید
محمد خاتمی و دیگر مسئولینی که با ندانم کاری خود و ممانعت از نقش آفرینی بازیگرانی چون زنده یاد فردین جوانمرد و ناصرخان والا مقام باعث شدند پس از چهل سال بیکاری، همچنان در روز تشییع و مراسم ختم ایشان ، مردم اینچنین متحد ، بدرقه راهشان شوند . آقایان انگار فراموش کرده اند که این مردم ، مردم چهل سال قبل نیستند . بپذیریم همچنان که خاصیت موریانه این است که از درون چوب را از بین می برد ، خیلی از مسئولین ندانم کار ، همچون موریانه عمدا و یا سهوا مشکل می سازند . مرگ ، حق و تقدیریست که خداوند مقرر کرده، ولی مرگ چنین اسطوره هایی گاه به دست خود ایشان است.
واقعا چرا و به چه دلیل مسئولین توجه به خواسته های مردم ، ندارند؟! ما منتقدان خوبی نیستیم که اگر بودیم ، مسائل و مشکلات محرمانه را درون خانه مردم حل می کردیم . کدام پدر و مادر عاقلی مسائل خانوادگی خود را، بیرون از چهاردیواری خانه خود مطرح میکند؟! خانه هنرمند، خانه سینماست؛ جایی که با هزینه های گزاف و پول همین ملت ساخته شده تا در آنجا احساس امنیت کنی ، حرفت را بزنی، دوستانه اجتماع کنی و بدون اینکه افراد غریبه ، مسائل محرمانه ات را متوجه شوند ، قضایا را فیصله دهی. مطمئن باشید هر چقدر مردم از مسائل و زیرآب زنیهای جامعه هنری کمتر بدانند ، بیشتر به این صنف و حتی هنرمندان و فیلمها دل می بندند …. متاسفانه در گوشه ای کز می کنیم و چپ و راست ، حرف بی ربط در خصوص شخص چهارده شغله سینما می زنیم که چنین است و چنان! در حالیکه نمی خواهیم بپذیریم زمانی که ما به یک بازیگر همه فن حریف لقب هزار چهره می دهیم ، پس هر فرد توانمندی هم می تواند به جای چهارده شغل ، یک ملت را اداره کند . شما که در این جور موارد ، سعی در دفاع از تمامی حقوق حقه خود میکنید ، چرا یکبار مقابل قوه قضاییه تجمع نمی کنید و از مجریان قانون نمی خواهید یکبار برای همیشه دست یکی از اختلاسگران را قطع کنند تا ریشه فساد از بین برود و مردم بدانند در کشوری زندگی می کنند که از هر لحاظ امنیت دارد ، قوه قضاییه دارد و …….
اختلاس یک اختلاسگر مساوی است با براندازی ، فقر، بدبختی ، بی اعتمادی ، فحشا و هر آنچه که خوشایند یک مملکت اسلامی یا غیر اسلامی نیست! دق مرگ شدن زنده یاد ملک مطیعی هشدار دیگری است تا همه دست از مرده پرستی بردارند. اگر ملک مطیعی واقعا دل دولتمردان را به درد آورده است، لااقل قد علم کنید و اجازه دهید اسطوره های دیگری مثل
پوری بنایی ،
بهمن مفید ،
مرتضی عقیلی ،
رابعه اسکویی و غیره به سینما بازگردند . به راستی کدام کشوری مانع از ورود و کار هنرمندان خود می شود؟! به امید روزی که متولیان سینما با صدور مجوز بازیگری به این هنرآفرینان ، برگ زرین دیگری به اهالی سینما و مردم نجیب و شریف ایران نشان دهند؛ چرا که به جز مرگ ، انجام هر کاری ممکن است .
نکته دیگر اینکه همه می دانند سالهاست اهالی سینما با بی عدالتی در اکران مواجه هستند و هرکسی گناه این مسئله را گردن دیگری می اندازد. جا دارد در این مسئله به صالحی وزیر ارشاد تبریک گفت که با انتخاب شایسته خود در مورد مهندس حیدریان به عنوان مشاور ارشد و رییس سازمان سینمایی کشور می کوشد تا بار دیگر سینمای ایران را به لحاظ مدیریت به دهه شصت برگرداند و مصمم تر از آن زمان کمر همت بسته و سینما را از این بلبشو و بی بند و باری نجات دهد که صد البته اخیرا با انتخاب چند نفر از جمله
علیرضا رضاداد، غلامرضا موسوی ، سید ضیا هاشمی ،
محمد بانکی ، مسعود اطیابی ،
مهرداد فرید ،
کامران قدکچیان ،
علی آشتیانی پور">
علی آشتیانی پور و
منوچهر شاهسواری به عنوان اعضا کمیته یکپارچه سازی و ارتقای نظام تهیه کنندگی، گام در این راه برداشته که قابل تحسین است ، به شرط آنکه به مرور زمان این دوستان برای رعایت عدالت منسجم تر شوند. ضمن اینکه در ادامه این حرکت بسیار ارزشمند ، حیدریان با انتصاب سید ضیا هاشمی ، این مرد کارکشته و استخوان خرد کرده در زمینه تهیه و پخش فیلم ، به عنوان دبیر کمیته انضباطی اکران ثابت کرد می شود کارها را تجربی مدیریت کرد تا امنیت ، عدالت و آرامش را به سینما برگرداند . اکنون حیدریان وظیفه خود را در زمینه اکران انجام داده و اینجاست که باید دید چطور سید ضیا هاشمی می تواند با توانمندی و هوشیاری خود حیثیت و اعتبار حیدریان را حفظ کند. نگارنده ، چندی قبل خدمت حیدریان بودم. یکی دیگر از دغدغه های او کمبود و ایجاد و ساخت سینما بود.چون به خوبی می داند و می دانیم که عرضه و تقاضا باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند . قطعا چنین برنامه ریزی گسترده ای نیاز به حمایت و مساعدت دارد که باید از مسیئولان خواست به جای نشستن زیر کولر و انتقاد از یکدیگر ، توان خود را صرف آبادانی مملکت کنند . چرا که بدون شک اگر در زمینه سالن سازی به سازمان سینمایی کشور کمک نشود، هیچ مسئولی با دست خالی و بدون حمایت دولت قادر به انجام چنین کار دشواری نیست.ناگفته پیداست که حمایت و پشتوانه جناب وزیر ارشاد نیز در راهی که حیدریان گام اول را برداشته ضرورت بسیار دارد، چون اگر حمایت جناب صالحی نباشد ، حیدریان جزو آدمهایی است که به محض اینکه احساس کند پشت او را خالی کرده اند، عطای کار را به لقایش می بخشد . پس مسئولین پر ادعا بیایند و پشتوانه محکمی برای حیدریان باشند، چون فردا خیلی دیر است .چون اتحاد واقعی بدون منیت ، مردانگی صنفی بدون تظاهر ، خدمت و عشق واقعی به سینما بدون چاپلوسی ، انگیزه هایی هستند که حیدریان نیازمند این صداقتهاست که چنانچه محقق شود کاری خواهد شد کارستان .
نکته سوم اینکه در اخبار آمده بود که سید ضیا هاشمی درباره نظام رتبه بندی برای فیلمهای سینمایی گفته اند این قضیه یک قانون جهانی است و در تمام دنیا این فرهنگ جا افتاده است . حال سوال اینست ، آیا ما هم مثل تمام دنیا آزاد هستیم ؟ قطعا خیر! به همین دلیل هرگز فیلمی نساخته و نخواهیم ساخت که این مقررات شامل حال آن شود. به هر تقدیر بحث من در سینمای ایران می تواند فقط یک جنبه مثبت داشته باشد و آن اینکه وقتی اعلام می شود تماشای فلان فیلم برای فلان سن ممنوع است ، اتفاقا همان دسته از جماعت بیشتر ترغیب می شوند تا فیلم را به هر طریق ممکن تماشا کنند! در انتها پیشنهاد می شود اهالی سینما ، خصوصا دفاتر پخش دست از اختلاف و زیاده خواهی بردارند و سازمان سینمایی کشور را حمایت کنند.
نوشته دفاتر پخش دست از اختلاف و زیاده خواهی بردارند اولین بار در بانیفیلم پدیدار شد.
منبع:
بانی فیلم