لطفا بمیرید آقای کیمیایی! | نیمرخ

لطفا بمیرید آقای کیمیایی!

cinemacinema_ir-30-300x272.jpg
 سعید مطلبی درروزنامه شرق نوشت :

قاتل اهلی کیمیایی (بالاخره) به نمایش درآمد و در این روزهای (بدخبری) بهترین خبری بود که می توانست نسیمی از شادی را هدیه بیاورد. سال گذشته وقتی یادداشتی درباره مسعود نوشتم، برای جراحی عازم بیمارستان بودم، پس به چند سطر و جمله اکتفا کردم که نه حال جسمی خوبی داشتم و نه شرایط روحی مناسب- و ازقضا- امروز که دوباره درباره او می نویسم، گرفتار تب شدید، سرفه زیاد و ذات الریه هستم. بنابراین نه نوشته دفعه قبل کافی بود و نه امروزی وافی. اما از آنجا که معلوم نیست تکلیف و عاقبتم با این بیماری (بی پیر) چه خواهد شد، سعی دارم آنچه را آغاز کردم، به پایان برم. بهانه دفعه قبل کم لطفی عده ای از نویسندگان سینمایی بود که همه شان برایم عزیزند و نور چشم و محترم. اما بعد از دیدن فیلم کیمیایی و لابد نپسندیدن، اعتقادشان این بود- که استاد باید- به (استاد)ی بماند و از این کار کناره گیرد و فقط نگفتند «لطفا بمیرید آقای کیمیایی». مسئله مهم در این داوری این است که پهلوان را در میدان (خودش) داوری نمی کنیم چراکه کیمیایی اگر در هر زمان در میدان (خودش) داوری شود، همواره همان پهلوانی است که همیشه بوده است. کمتر کسی است از اهالی امروز که گودهای کشتی ۶٠، ٧٠ سال پیش را دیده باشد یا اگر دیده باشد، به یاد بیاورد. گودها آن روزها خاکی بود. کشتی در وقت دو دقیقه… سه دقیقه… ١٠ دقیقه برگزار نمی شد. پهلوانان درهم می آویختند. فن می زدند، فن می خوردند، بدل می زدند، بدل می خوردند، خاک می کردند، خاک می شدند و در آخر کار، آن کس که میان گود هنوز بر سر پا مانده بود، دستش بالا می رفت. برای بسیاری این پهلوانی، آغاز بود و نه پایان. فصل بعد دوباره بازمی گشتند و آماده نبرد با پهلوانانی جوان تر و تازه نفس تر و روز از نو، روزی از نو. ذره ای از شرف خاک گود را به هیچ کاخی نمی فروختند. پهلوانی را با هیچ چیز (تاخت) نمی زدند. عنوان پهلوانی را همچون یک نشان بر سینه نمی آویختند. آنچه می خواستند این بود که شرافتمندانه تا زنده اند و جان در تن دارند، (برخی) خاک گود باشند و کسانی هم بودند که پهلوانی، آغاز زندگی شان بود. یا خود صاحب زورخانه می شدند یا هم پا و قلدر می شدند یا اصلا خود خان می شدند و خلاصه اینکه گود و کشتی و پهلوانی راه ورودشان بود به دنیایی که از پیش در ذهنشان ساخته بودند. کیمیایی را باید این گونه دید. بعد از ۵٠ سال، هنوز با موی سفید و پشت خم و هزار درد و مرض باز… هر سال… بر خاک گود می ایستد. اگرچه خسته و رنجور و دل شکسته. اما برای بار دهم و بیستم و سی ام و پنجاهم آماده است که با پهلوانانی جوان تر، پنجه در پنجه اندازد.
نه زورخانه ای را صاحب است، نه قلدری و کاسه لیسی کرده، نه خود خانی شده و هنوز و بعد از ۵٠ سال کار مستمر، دائم شبانه روز باز نیمی از بهای آپارتمان ٧٠، ٨٠متری خود را به این دوست و آن فامیل مدیون و وام دار است. مسعود کیمیایی را باید این گونه قضاوت کرد که هرگز پهلوانی را جامه نکرد تا با آن به میهمانی از ما بهتران رود. بلکه کناره ای از آن ساخت و بر سر راه دیگرانی که از پی او آمدند، گسترد و شوق آمدن به این گود را در دل و ذهن آنها به غلیان درآورد. مسعود کیمیایی را با قاتل اهلی قضاوت نکنیم. حتی با گوزن ها یا سفر سنگ یا قیصر… کاری که او در سینمای ایران کرد، بسیار فراتر از فیلم های اوست. بی تردید به عنوان کسی که بیش از ۵٠ سال در همه زیروبم این سینما بوده ام، از من خواهید پذیرفت که مسعود کیمیایی بر همه کارگردان های هم نسل و حتی نسل های بعد از خود تاثیر داشت و اگر او نبود، چه بسیار بزرگانی که هرگز امکان ساختن فیلم نمی یافتند. هیچ کارگردانی حتی آن بزرگانی غربی که روزگاری اسطوره های ما بودند هم تا آخر عمر شاهکار نساختند و تعهد هم نداده بودند که تا آخر عمر شاهکار بسازند. اما آنهایی که در یاد ما مانده اند، نه کسانی هستند که از این راه ثروتمند شدند و نه آنهایی که از برکت شهرت خود به پست و مقامی رسیدند. بلکه به یاد ماندگان، کسانی هستند که تا رمق داشتند، فیلم ساختند و فیلم ساختند و فیلم ساختند. گیرم یکی شاهکار، دیگری نیمه شاهکار و آن دیگری نامطلوب. اما آنها همیشه پهلوانان ما بوده و هستند. فورد، هاکز، هیچکاک و… چراکه تا نفس می کشیدند، در این گود ماندند و پروای شان نبود که عده ای آنها را در این مرحله از عمر و کارشان زیادی بدانند. فیلم قاتل اهلی را در خانه مسعود، همراه خود او بر پرده سینمای خانگی دیدم. اما حتی کوچکی پرده مانع از آن نشد که بزرگی هایی را در ساختار و ساختمان و تصویر نبینم که هنوز- و همین امروز هم- بسیاری را یارای چنین ساختی نیست.
امیدم این است که فیلم با کمترین جرح و تعدیل- یا جرح و تعدیل مناسب – روانه اکران شده باشد. اما هر طور هم که نمایش داده شود… باز برای بسیاری از سینمادوستان نکات و تکه هایی برای یادگیری خواهد داشت.
***
زمانی دور، یادداشتی برای شادروان حاتمی نوشته بودم با این مطلع – که دست روی شکم دردمندش و رنجورانه از پله ها بالا آمد – امیدوارم که مسعود سال های سال زندگی کند و فیلم بسازد. اما روزی که برای دیدن فیلم قاتل اهلی به خانه اش رفتم، او بعد از من رسید. دست روی معده دردناک و چهره اش درهم کشیده از درد، از کلاس می آمد. حتی توان غذاخوردن هم نداشت. اما وقتی فیلم آغاز شد، یکباره آدمی دیگر دیدمش. با همان هیجان و شور و نشاط بیست وچند سالگی اش.
مسعود کیمیایی را با غیرت کارکردنش قضاوت کنیم؛ با ایستادن ۵٠ساله اش در گود. در بی توقعی اش از این سینما که هر دستی به توقعی (صواب یا ناصواب) به گوشه ای از آن چنگ زده است. قضاوتش کنیم که نه خان شد و نه از نمدی که هزاران نفر بر سر آن دعوا داشتند، کلاهی برای خود دوخت.
کیمیایی را به عنوان مرد ٧۶ساله ای قضاوت کنیم که هنوز انگیزه حضورش، هنوز انگیزه حضور و رقابت بسیاری از جوان های هنرمند ما در عرصه سینما و جشنواره است؛ به عنوان کسی که بعد از مرحوم خاچیکیان، کلمه کارگردان را برای سینمادوستان معنی کرد.
***
در سال ۶١، روزی در دفتر مرحوم توبه خواه (تهیه کننده فیلم تاراج و پنجمین سوار سرنوشت و…) و در جمعی که چند کارگردان و بازیگر حضور داشتند، صحبت از مسعود کیمیایی شد. حدود چهار سالی می شد که مسعود را ندیده بودم و بعد از آن هم شاید ١٠، ١٢ سال، باز او را ندیدم. آن زمان انگار کدورتی بین ما بود که امروز حتی دلیل آن کدورت هم یادم نیست. در بحثی که درباره او درگرفته بود، من گفتم اگر قرار باشد روزی تمبری به عنوان سینمای ایران چاپ شود، شاید بهترین تصویر برای این تمبر، تصویر مسعود کیمیایی است. هر کسی انتقادی بر این حرف من (سال ۶١) داشته باشد، می پذیرم. اما مسئله کدورت و دوری چهار سال قبل و ١٠، ١٢ سال بعد را گفتم تا روشن کنم که این عقیده خالص و بدون هیچ حب و بغضی بوده است. امروز ممکن است بر آن عقیده نباشم، اما او را هنوز یکی از پنج نفری می دانم که تصویرش می تواند نشانه ای از تحول سینمای ایران باشد.
***
درخت ها ایستاده می میرند. تمثیل بسیار زیبایی است که همیشه آن را دوست داشته ام. اما شاید بتوانم درباره مسعود بگویم که او ایستاده در کنار دوربین فیلم برداری می میرد و از همان جا باید جمع وجورش کرد و فرستادش بهشت زهرا. عمرش طولانی باشد اما با آدمی که این چنین عاشق سینماست، کمی مهربان تر باشیم عزیزان عاشق سینما.

۱۰ Total Views ۱۰ Views Today
منبع: سینما سینما
آدرس کوتاه: http://www.rokh.in/news/31501
دیدگاه

آخرین خبرها
مرتبط با خبر
خبرهای پربازدید


قدردانی سعید مطلبی از اهالی سینما و تلویزیون و تئاتر

بانی‌فیلم: سعید مطلبی باارسال یادداشتی از برچزاری مراسم و جشن تولدش توسط جمعی از اصحاب سینما و تئاتر قدردانی و تشکر کرد. این هنرمند قدیمی سینما در یادداشت خود خطاب ...ادامه مطلب نوشته قدردانی سعید مطلبی از اهالی سینما و تلویزیون و تئاتر اولین بار در بانی فیلم. پدیدار شد.

۱۴۰۳/۰۲/۱۰


جلال مهربان، به خاطر وضعیت حاکم بر سینما نتوانست «عاصی» را بسازد

بانی‌فیلم: در پی انتشار یادداشت جمشید پوراحمد که مطالبی را در باره فیلمساز و هنرمند قدیمی سینمای ایران، سعید مطلبی عنوان شده بود، از سوی این کارگردان قدیمی توضیحی برای ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۹/۱۸


سعید مطلبی؛ نجیب‌زاده‌‌ سینمای ایران

جمشید پوراحمد مثل همیشه ناگفته‌ای متفاوت را از نام‌آور بزرگ سینما، سعید مطلبی بخوانید؛ سعید مطلبی تنها کارگردان فیلم‌های تلفیقی سینمای ایران است؛ تلفیقی از سینمای هنری و تجاری. سازنده ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۹/۱۸


تندرستی سعید مطلبی پس از بستری شدن در بیمارستان

بانی‌فیلم: سعید مطلبی کارگردان و فیلمنامه‌نویس قدیمی سینمای ایران که در بازگشت از سفر دچار عارضه قلبی شده بود، پس از بستری شدن در بیمارستان سلامتی خود را باز یافت. ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۹/۱۲


سعید مطلبی: باور ندارم که مستحق این کرم الهى بوده باشم

بانی‌فیلم: در پی انتشار خبر بستری شدن سعید مطلبی در بیمارستان، این هنرمند قدیمی در یادداشتی ضمن قدردانی از کسانی که جویای احوال بودند تشکر کرد. یادداشت این هنرمند قدیمی ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۹/۱۲


خاطره‌ای از «برزخیها»، مخملباف و یک کارگردان که بچه مسلمانی واقعی بود

خاطره‌ای از «برزخیها»، مخملباف و یک کارگردان که بچه مسلمانی واقعی بود

یادداشت/ سعید مطلبی در جلسه توجیهى براى فیلمنامه‌نویسان بودیم، آقایى که فرستاده ارشاد و فارابى بود داشت از مزایاى بی‌شمار و غیرقابل احصاء تشکیل انجمن‌هاى صنفى تحت تسلط دولت سخن ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۷/۲۵

فتحعلی اویسی

خاطره سعید مطلبی از همکاری با مرحوم اویسی در «میخواهم زنده بمانم»

خاطره سعید مطلبی از همکاری با مرحوم اویسی در «میخواهم زنده بمانم»

براى نقش مهمى در «میخواهم زنده بمانم» به دنبال کسى بودیم که هم صداىی پرطنین داشته باشد هم چشم‌هاى بانفوذ هم اندام متناسب با این دو ویژگى؛ هم ایست محکم ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۷/۱۳


آقای وزیر؛ به جای صدقه دادن، دست مافیاها را از سینما کوتاه کنید!

آقای وزیر؛ به جای صدقه دادن، دست مافیاها را از سینما کوتاه کنید!

یادداشت سعید مطلبى* جناب وزارت محترم ارشاد اسلامى چهل و چند سال پیش در جلسه‌اى که از سوى اسلاف شما (البته از گونه اسلاف چپ‌گراى شما) جهت تبیین کانون‌ها و ...ادامه مطلب

۱۴۰۰/۰۷/۰۱


«یاور» برای رمضان۱۴۰۰ کلید خورد

آرمان زرین‌کوب تهیه‌کننده «یاور» از جزئیات این سریال جدید که با سعید سلطانی و سعید مطلبی کارگردان و نویسنده «ستایش» در حال ساخت است خبر داد. آرمان زرین‌کوب تهیه کننده سریال «یاور» که پیش از این با نام‌های «بهشت، دوزخ، برزخ» و «دیپلم» مطرح شده بود درباره جزئیات همکاری تازه...

۱۳۹۹/۱۰/۰۷


این روزها باید عواملی که در پشت صحنه و صحنه یک کار، فعالیت می‌کنند بیشتر حمایت شوند

این روزها باید عواملی که در پشت صحنه و صحنه یک کار، فعالیت می‌کنند بیشتر حمایت شوند

سینماپرس: آرمان زرین‌کوب تهیه‌کننده «یاور» از جرئیات این سریال جدید که با سعید سلطانی و سعید مطلبی کارگردان و نویسنده «ستایش» در حال ساخت است خبر داد.

۱۳۹۹/۱۰/۰۷

ناصر ملک مطیعی

تبریک به ناصر خان که بخشندگی را به قاتلانش ارزانی کرد و با عزت رفت

تبریک به ناصر خان که بخشندگی را به قاتلانش ارزانی کرد و با عزت رفت

سعید مطلبی فیلمنامه نویس و کارگردان با سابقه سینما در واکنش به درگذشت ناصر ملک مطیعی یادداشت غمناکی منتشر کرده است. او می‌نویسد نباید الان برای درگذشت ناصر ملک مطیعی تسلیت گفت، زیرا او سال‌ها پیش به دست گروهی بد اندیش و فرصت طلب، زنده به گور شد. او نوشته...

۱۳۹۷/۰۳/۰۸


تبریک به عالیجناب ناصرخان ملک مطیعی/یادداشتی از سعید مطلبی

سعید مطلبی تسلیت؟؟ چه معنایی دارد تسلیت بخاطر انسانی که از شکنجه بی وقفه شبانه روزی رهیده و پس از سالها رنج و اندوه و حسرت، به آرامی سر به خاک گذارده است. اگر تسلیتی بود، باید سالها پیش ابراز می شد. همان زمان که گروهی بداندیش، فرصت طلب، ضد...

۱۳۹۷/۰۳/۰۸


فصل سوم «ستایش» کلید خورد

فصل سوم «ستایش» کلید خورد

تصویربرداری فصل سوم مجموعه تلویزیونی «ستایش» به کارگردانی سعید سلطانی آغاز شد. به گزارش فارس، تصویربرداری سریال «ستایش ۳» به کارگردانی سعید سلطانی از ۱۰ فروردین در تهران آغاز شده است. پیش تولید این سریال اوایل اسفند سال گذشته شروع شده بود. سعید مطلبی نگارش «ستایش ۳» را در ۳۰...

۱۳۹۷/۰۱/۱۴


فیلمنامه ستایش۳ به نیمه رسید

فیلمنامه ستایش۳ به نیمه رسید

نگارش فیلمنامه فصل جدید سریال ستایش، که مدتی است آغاز شده است، همچنان توسط سعید مطلبی ادامه دارد و هنوز با تهیه کننده ای برای این فصل صحبت نشده است. به گزارش بانی فیلم، سعید مطلبی، نویسنده سریال ستایش، در گفت و گو با بانی فیلم درباره نگارش جدیدترین فصل...

۱۳۹۶/۰۷/۲۴

سیامک اطلسی

سیامک اطلسی: سریال هایی ساخته شدند که مردم به آن علاقه مند هستند

سیامک اطلسی: سریال هایی ساخته شدند که مردم به آن علاقه مند هستند

سیامک اطلسی بازیگر فیلم ها و مجموعه هایی چون «راز»، «ایستادن در باد»، «مسافران دره آثار»، «مختارنامه»، «ملک سلیمان»، «راز شب بارانی»، «دور دست ها»، «گلوگاه» و… است. اولین کار سینمایی وی، فیلم «ناجورها» به کارگردانی سعید مطلبی است. بازیگر سریال «هشت و نیم دقیقه» در گفت و گو با...

۱۳۹۶/۰۱/۱۱

داریوش ارجمند
بیتا سحرخیز

کارگردان «ماه و پلنگ» در اعتراض به سانسور سریالش: اسم ما را از تیتراژ حذف کنید!

در طول یک‌ماهی که سریال «ماه و پلنگ» از شبکه ۳ روی آنتن

۱۳۹۵/۰۹/۲۴

محمدرضا ورزی
بیتا سحرخیز

مروری بر سریال‌های این روز‌های تلویزیون

تلویزیون که ماه‌های گذشته را با پخش حداقلی مجموعه‌های نمایشی جدید و به

۱۳۹۵/۰۹/۰۴

مجتبی راعی
اصغر فرهادی

بحران آفرینی چهره‌های منشوری برای اکران فیلم‌ها

بحران آفرینی چهره‌های منشوری برای اکران فیلم‌ها

توقیف واژه تلخ اما آشنایی در عرصه فرهنگ و هنر کشور ماست و سینماگران شاید آشنایی بیشتری با آن

۱۳۹۵/۰۹/۰۲

بیتا سحرخیز
آتنه فقیه نصیری

آغاز پخش ” ماه و پلنگ ” از امشب

مجموعه تلویزیونی “ماه و پلنگ” به کارگردانی احمد امینی از امشب ۱۵ آبان ماه روی آنتن شبکه سه سیما قرار می گیرد. این سریال تلویزیونی به تهیه‌کنندگی آرمان زرین‌کوب کاری از گروه فیلم و سریال  شبکه سه سیماست که سعید مطلبی در ۳۵ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای نگارش آن را بر...

۱۳۹۵/۰۸/۱۵