مونولوگ | نیمرخ

مونولوگ

 امیر نادری درباره فیلم «تنگنا» دقیقا انتخاب و خواست من بود که فیلم «تنگنا»سیاه‌وسفید باشد، به دو دلیل؛ اول اینکه در دهه ۵٠ ما فیلم رنگی کم داشتیم و دوم اینکه خودم به اینکه فیلم سیاه‌وسفید ساخته شود علاقه‌مند بودم، چرا که معتقدم سیاه‌وسفید برای فضای شهری جذاب‌تر بود و رنگ‌ها موقعیتی که من می‌خواستم را از فیلم می‌گرفت.در ساخته‌های سیاه‌وسفید سینمای نوآر نورپردازی‌ها مستقیم‌تر و حساب‌شده‌تر هستند. ما در این دوره به دنبال ساختن فیلم‌های چرک بودیم که شیک نباشد.

 مت دیمون درباره ریدلی اسکات او مرا به یاد استیون سودربرگ می اندازد، از این نظر که فیلم را در حین فیلمبرداری در ذهن خودشان تدوین می کنند. پس اگر از هر دوی آنها سئوالی بپرسی مثلاً می گویند: «نه، نه، من در این لحظه نما رو روی تو نگه می دارم»، و به همین خاطر بازیگر مسیرش را گم نمی کند و دچار گیجی یا مشکل نمی شود. این طور نیست که مثلاً بگوید: «نگران نباش، چند ماه بعد که تدوینش تمام شد می فهمی قضیه چیه». دقیقاً به شما می گوید که این نما چگونه استفاده خواهد شد، نمای بعدش و دو نمای بعد آن قرار است چه باشند. او استوری بورد را هم می دهد و شما می توانید کامیک بوک آن را ورق بزنید و دکوپاژ مدنظر او را ببینید، و خُب این از نظر این که آدم بتواند تصور کند هر لحظه کجا قرار دارد، کار را خیلی راحت می کند. دیگر این که او تمام مدت ناظر بر همه چیز است، و اگر مشکلی وجود داشته باشد می بیند. زنده یاد نیکو خردمند درباره بازیهایش بهترین اثر سینمایی که در ان به ایفای تقش پرداختم «پرده آخر» بود. همچنین بهترین کار تلویزیونی که در آن بازی کردم «آوای فاخته» بود. بسیار عجیب است که «همه دزدان مادربزرگ» را به خاطر دارند و کسی «آوای فاخته» را به یاد ندارد.کار بازیگر غوطه ور شدن در نقشی است که باید آنرا ایفا کند. من فردی مهربان هستم و باور می کنم که وقتی در نقش مادربزرگ بازی می کنم به واقع مادربزرگ هستم.زحمتی برای بدست آوردن نقش در آثاری که تاکنون در آن بازی کرده ام نمی کشم اما برای اجرای آن تلاش می کنم. بازیگر باید بازی نکند و مخاطب را فریب ندهد در آن لحظه است که مخاطب بازیگر را باور می کند. هنگامی که در سریال آوای فاخته بازی می کردم واقعا خودم بودم و گاهی اوقات در برخی از سکانس ها در این سریال اتفاقاتی می افتاد که در فیلمنامه نبود و در صحنه اتفاق می افتاد که بر زیبایی های کار می افزود.

 گلاب آدینه درباره رخشان بنی‌اعتماد خانم بنی‌اعتماد به قول معروف قلق خاصی ندارد که بازیگر بخواهد از آن طریق وارد ذهنیت و زندگی کاری‌اش شود. برای پاسخ سؤال‌ها و برطرف کردن اشکال‌ها و دادن پیشنهاد زمان همیشه مناسب است. شما می‌توانید موقع فیلمبرداری سکانس ۱۲ بدون نگرانی از عصبانیت او و یا خروس بی‌محل به حساب آمدن خودتان، درباره سکانس ۸۴ با او صحبت کنید. او با بازیگرش هرکه می‌خواهد باشد همیشه از زاویه روبه‌رو و همسطح برخورد می‌کند. موقع مواجهه با بازیگران باز به قول معروف مشکلاتش را پشت در می‌گذارد و تو می‌آید. بازیگرانش هر که می‌خواهند باشند برای او مشتی پوست و خون و احساسات هستند نه فقط ابزاری برای رسیدن به مقصودش. صحنه‌ای درنمی‌آید چون بازیگرش سرکش و نافرمان و یا کم‌هوش و ناتوان است؟ باشد، او مهربانانه سعی می‌کند او را به راه بیاورد یا از دیگران کمک بگیرد. اگر نشد باز هم خیالی نیست، بگذار این قسمت فیلم آسیب ببیند ولی انسانی که روبه‌روی اوست نه. عوامل فیلم بنی‌اعتماد در سایه‌ یک همکار همدل به نام کارگردان کار و نظرهایشان را ابراز می‌کنند، نه به عنوان زیردست یک استاد مسلم که از قبل مقهور اویی و کار به آن‌جا می‌رسد که دست راست و چپ خودت را هم نشناسی و برای هر ارتباطی با او باید هزار پیچ و تاب به خود بدهی، جوری که می‌ترسی چیز بیش‌تری بگویی مبادا بازهم به قول بچه‌ها جلوی جمع ضایع بشوی و… بازهم بگویم؟ با این اوصاف نه‌تنها من که هر کس دیگری می‌تواند با آرامش و رضامندی در کنار رخشان بنی‌اعتماد کار ‌کند.

نوشته مونولوگ اولین بار در بانی‌فیلم پدیدار شد.

منبع: بانی فیلم
آدرس کوتاه: http://www.rokh.in/news/15686
دیدگاه

آخرین خبرها
مرتبط با خبر
خبرهای پربازدید