سال ۱۳۸۲، فریدون کیان فر همراه با عده ای دیگر از اسیران جنگی به جا مانده در عراق، به ایران باز گردانده می شوند. دو نفر از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی او را به دلیل این که مشهور به جاسوسی، پیوستن به سازمان مجاهدین و نقش داشتن در شهادت عده ای از اسیران ایرانی بوده، بازداشت و بازجویی می کنند. از سوی دیگر، بدنامی فریدون برای خانواده اش هم از قدیم مشکل درست کرده و حتی ازدواج پسرش فرهاد را تحت الشعاع قرار داده بود. مأموران اطلاعاتی در صحبت با برخی از هم بندهای فریدون، از جمله صادق جورابچی که اکنون سرمایه دار است، و نیز داریوش یحیوی که قبلاً در عراق عضو سازمان مجاهدین بوده و بعد توبه کرده گذشته او را جویا می شوند. به موازات تیم دو نفره بازجوی فریدون، جانبازی کم بینا به نام ماشاءالله هم وارد حوزه کاری آنها می شود و...
۱۳۸۸ - بهترین کارگردانی در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۸۸ - بهترین کارگردانی در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۸۸ - بهترین فیلم در بین المللی فیلم فجر،
۱۳۸۸ - بهترین فیلم در بین المللی فیلم فجر