اهالی یک شهر کوچک منتظر ورود فرماندار جدید در سال های پس از انقلاب هستند تا از او استقبال کنند. اما فرماندار با زن و بچه اش و یک دوچرخه در حالی که توجه کسی را جلب نمی کند، با اتوبوس به شهر وارد می شود. معاون فرمانداری و گروهی از مسؤولان و افراد بانفوذ شهر برای عرض ارادت خدمت فرماندار می رسند، اما او به این همه تشریفات اعتنایی ندارد و حتی خانه مجللی را که برای سکونت او در نظر گرفته اند، رد می کند و در بیغوله ای در جوار خانواده های شهدا ساکن می شود. رفتار ساده و بدون تشریفات فرماندار در محل کار، باعث جلب حمایت مردم، و دشمنی مقام ها می شود. در پایان، فرماندار که از کار بر کنار شده، به طرز مرموزی ناپدید می شود. سال ها بعد خاطره متضاد و کم رنگ از حضور او در ذهن مردم باقی است.