زن و شوهری با فرزند خود در یک مجتمع مسکونی، که روابط سردی بین مستأجران آن حاکم است، زندگی می کنند. زن و شوهر کارمند اداره هستند و برای دخل و خرج خانه تن به اضافه کاری می دهند. فرزند آن ها از تنهایی رنج می برد. مرد از مادرش دعوت می کند تا پیش آن ها زندگی کند. پیرزن، که تاب تحمل روابط خشک همسایه ها را ندارد، به بهانه های مختلف (تقسیم سوغات و دعوت به صرف آش رشته) با آن ها رابطه برقرار می کند. مدتی بعد عروس خانه با او بنای ناسازگاری می گذارد و پیرزن راهی ولایت خود می شود. بلافاصله مستأجران فقدان او را احساس می کنند.