گفتوگو با سازندگان و بازیگران فیلم «ثور: راگناروک»
کالیدر (collider): «ثور: راگناروک» تازهترین ماجراجویی حماسی در جهان سینمایی مارول بهکارگردانی تایکا وایتیتی است که ثور (کریس همسورث) را در مسیر بازگشت به ازگارد برای متوقف کردن نابودی سیاره مادریاش و سرانجام تمدن آن بهدست هیلای قدرتمند و وحشتافزا (کیت بلانشت) دنبال میکند. با بهکار گرفتن سطحی تازه از شوخ طبعی و سرگرمی طی داستان، ثور باید برادرخوانده مزدور خود، لوکی (تام هیدلستون)، هالک (مارک روفالو) و جنگجوی سرسخت، والکایری (تسا تامپسون) را صرفنظر از اینکه آیا پیروز خواهند شد، برای مبارزه گرد هم آورد. طی کنفرانسی در روز نشست مطبوعاتی فیلم در بورلی هیلز، ستارگان فیلم، کریس همسورث، تام هیدلستون، مارک روفالو، کیت بلانشت و تسا تامپسون به تایکا وایتیتی کارگردان و کوین فیگ، تهیهکننده استودیو مارول پیوستند تا درباره دلایل متفاوت بودن «ثور: راگناروک» از فیلمهای دیگر مجموعه ثور، انتخاب وایتیتی بهعنوان گرداننده پروژه، خط داستانی هالک، احتمال بالغشدن لوکی و بزرگترین سختیهای ساخت این فیلم صحبت کنند.
کریس، فکر میکنی چرا این فیلم ثور از دیگر فیلمهای مجموعه متفاوت است؟ کریس همسورث: اساسا بهخاطر تایکا وایتیتی است. فکر میکنم همه ما یک تصویر و ایده در سر داشتیم و میخواستیم کاری کاملا متفاوت از کارهای گذشتهمان انجام دهیم و فیلم را بهجایی تازه ببریم. چنین چیزی بهمعنای تکیهکردن بر آنچه میدانستیم و خلق دوباره آن بود و همه اینها از ذهن دیوانهوار و خارقالعاده وایتیتی، الهامبخش بودن او و ترغیبکردن ما در هر روز فیلمبرداری در این مسیر بهوجود آمد. او مدام ما را به بداههپردازی و کندوکاو و خطرپذیری تشویق میکرد. این یکی از لذتبخشترین تجربههای ساخت فیلم برای من بود و فیلمی است که بیش از هر کار دیگری به آن افتخار میکنم. بهخاطر این تیم و همکاری ما و اوقات خوشی که داشتیم.
کوین، مردم علاقهمند به این فیلمهای دنبالهدار و این کاراکترها هستند و روی آنها حساب میکنند. چهچیز تایکا وایتیتی را به انتخابی مناسب برای کارگردانی فیلم تبدیل کرد؟ کوین فیگ[تهیهکننده]: ما خواهان حساسیتپذیری و درک تازهای بودیم. اگر بهتمام کارهای کریس در نقش ثور در این فیلمها نگاه کنید متوجه میشوید که در تمام آنها دقایقی از حس شوخطبعی وجود دارد و ما میخواستیم این را ادامه دهیم. اگر فیلم را ببینید درمییابید که اکشن حماسیاش را حفظ کرده و ثور بهطور قابلملاحظهای قدرتمندتر از هر زمان دیگری شده و حتی در برابر هالک سینه سپر میکند، اما در همین حین من قدردان کاری که آقای همسورث بهتر از هرکس دیگری تا حالا انجام داده، هستم و این کار همان بسط اجرایش به حیطه کمدی بهگونهای متحیرکننده است. تایکا [وایتیتی] اعتماد بهنفس در کاویدن چنین چیزی را به بازیگرانش داد و بخش بزرگی از آن در فیلم وجود دارد چون جزئی از داستان است. او بهوسعت یافتن ویژگیهای این کاراکترها کمک میکند.
تایکا، تو حساسیتهای ساخت یک فیلم مستقل را به این پروژه عظیم و پرهزینه آوردی و در کنار کمدی، کمی هم از عواطف به آن بخشیدی. پروسه کار برای تو چطور تجربهای بود؟ تایکا وایتیتی: وقتی آنها نخستینبار از من خواستند کارگردانی این فیلم را برعهده بگیرم، طبیعتا فکر کردم مارول عقلش را از دست داده و حالا دیگر هرکسی را استخدام میکند. اما نه، میدانستم که نقاط قوت من در پروراندن لحن، کاراکترها و روابط آنهاست. باید به مقیاس کار بیتوجهی میکردم. فیلم عظیمی بود. چیزی که میتوانست درست حین فیلمبرداری حواستان را پرت کند، نگاهکردن به مقابلتان و دیدن ۳۰۰ نفر حاضر در صحنه بود. فقط باید مکررا به خودم یادآوری می کردم که تنها آنچه درون مستطیل رخ میداد اهمیت دارد، که معمولا همان دو یا سه نفری بودند که سعی داشتند دیالوگهایشان را بهخاطر بیاورند. بزرگی پروژه اهمیتی ندارد. همهچیز به همان شکل همیشگی است. در نتیجه من هم فقط بر آن چه به آن عادت داشتم تمرکز کردم و همان چیزی بود که در مقابل دوربین جریان داشت.
مارک، آیا خودت علاقهمند به حضور در یک فیلم مجزا درباره هالک هستی و آیا سویههایی از این کاراکتر از نظر تو وجود دارند که ارزش پرداختن بیشتری داشته باشند؟ مارک روفالو: عمیقا دوست دارم در فیلم هالک بازی کنم. فکر میکنم همه ما دوست داشته باشیم یک فیلم هالک ساخته شود. تقریبا یکسال پیش، قبل از آنکه من به گروه بازیگران این فیلم بپیوندم، کوین از من خواست در مورد فیلمنامه با او ملاقاتی داشته باشم. او من را نشاند و از من پرسید «اگر قرار باشد یک فیلم فقط با محوریت کاراکتر هالک ساخته شود تو دوست داری چکار کنی؟» من گفتم: «دوست دارم این کار و این کار و بعد این و این و این کار را کنم و بعد دوست دارم اینطور فیلم را تمام کنم.» کوین جواب داد که «عاشقش شدم! بیا این کار را با سه فیلم بعدی انجام دهیم، با ثور ۳ شروع کنیم و در انتقامجویان ۳ و انتقامجویان ۴ ادامهاش دهیم.» بنابراین این فیلم هالک مجزای من است و تایکا [وایتیتی] میخواهد همه این سه فیلم را تبدیل به یک فیلم کند.
فیگ: به نظر من ایده ساخت یک فیلم مجزا برای آینده بسیار عالی است. اما در زمان فعلی، کاری که میتوانیم با خط داستانی کاراکتر او در طول این سه فیلم انجام دهیم بیش از حد تصور هیجانانگیز است.
تام، دراین فیلم شاهد تغییری در کاراکتر ثور هستیم. آیا فکر میکنی کاراکتر لوکی هم قادر به تحول باشد؟ تام هیدلستون: من از تایکا پرسیدم که آیا من هم میتوانم مدل موهایم را عوض کنم و سریعا از او پاسخ گرفتم که «نه!» در این فیلم پیشرفت در رابطه میان ثور و لوکی جالبتوجه است. ثور تکاملیافته و بالغ شده، و لوکی هنوز گرفتار دست و پا زدن در گذشته است. چالش اصلی برای لوکی در این فیلم مواجهه با این حقیقت است که زمان در حال گذر است و مردم تغییر میکنند. باید دید چه میشود. مجال تغییر یافتن وجود دارد و من هنوز اینجا هستم، بنابراین خواهیم دید که مرحله بعدی برای او چه خواهد بود.
کیت، مبارزه با کریس همسورث چطور تجربهای بود؟ کیت بلانشت: نتوانستم بهقدر کافی آن را انجام دهم. مدام میخواستم بیشتر با او در جنگ باشم. شدیدا برای من لذتبخش بود. بهغیراز تجربه همکاری با این آدمها، در این سن میانسالی، بالاخره پیدا کردن فرصتی برای پوشیدن آن همه پارچه لای کرا [پارچهای با قابلیت کشانی بالا] برای من بسیار هیجانانگیز بود. من هر روز بهمدت ۲۰دقیقه با مربی کریس تمرین میکردم، که بهنظر زمان زیادی نمیآید، اما خدای من، واقعا سخت بود. از طرفی زویی بل، که به نوبه خودش بازیگر و کارگردانی خارقالعاده است بازیگر بدل من بود که باعث شد هر روز احساس خوشبختی کنم. او کارگردان اکشن بینظیری است، بنابراین با وجود او توانستم طی پنج روز از احساس تحقیرشدگی به با نشاطبودن تغییر پیدا کنم.
تسا، تجربه بازی در نقش کاراکتری که در اصل در کامیکبوکها سفیدپوست است، چطور بود؟ تسا تامپسون: از این نظر بهطور خاص فشاری روی من نبود. چیزهایی که مشخصا در مورد کاراکتر والکایری به آنها فکر میکردم قد و قواره او بود. فکر میکردم به قدر کافی قد بلند نیستم، یا به قدر کافی قلدر نیستم. میتوانید بگویید که او به قدرتمندی ثور است. چطور میتوانستم کنار کسی مثل کریس همسورث بایستم و فکر کنم چنین چیزی در مورد کاراکترم حقیقت دارد. بنابراین من چندان درباره پایبندی به اسطورهشناسی اسکاندیناوی فکر نکردم، چیزی که اسرارآمیز، پر از فانتزی، باشکوه و در عین حال بسیار سردرگمکننده و فاقد معنایی روشن است. بهیاد دارم یک نفر در فضای آنلاین نوشته بود که «انتخاب تسا تامپسون در نقش والکایری، قتلعام سفیدپوستهاست»، گفتهای که بهنظرم به قدر اسطورهشناسی اسکاندیناوی مرموز است. من متوجه شدم وظیفهای که بر عهده دارم، مثل هر کاراکتری که پیکرنگاری مختص بهخودش را دارد، به تصویرکشیدن روحیه و منش این کاراکتر است. این در مورد همه ما، حتی اگر حرف بیمقداری به گوش برخی بیاید، ارتباط بسیار ناچیزی با رنگ پوستمان دارد، بنابراین من چندان توجهی به این موضوع نداشتم.
از اینکه هالـــک در این فیلم دیالوگهای زیـــــادی دارد چـــــه احساسی پیدا کردید؟ همسورث: عاشقش شدم! این نسخه محبوب من از هالک است چراکه درواقع توانستیم با یکدیگر اکت داشته باشیم. ما واقعا در فیلمهای قبلی فقط در حال جنگ با همدیگر بودیم، اما اینبار توانستیم با قدم گذاشتن در مسیری جدید، شیمیای را بهوجود آوریم که پیش از این کشف نشده بود. ما این مدل جدید از هالک را ساختیم که بیشتر از قبل در صحبت کردن مهارت دارد. فضای شوخطبعی و بامزگی برای این کاراکتر میتواند بسیار بیشتر از این باشد و این شگفتانگیز است.
روفالو: من هم آن را دوست داشتم.
تایــکــا، دشــوارتــریــــن بخش ساخت این فیلم چه بود؟ وایتیتی: اینکه برای ناهار چه بخوریم! واقعا انتخابهای بیشماری وجود داشت! نه. راستش همهچیز درباره حفظ انرژی از لحاظ خلاقیت است. مرحله فیلمبرداری برای من معمولا بسیار کوتاه است و من دوست دارم با سرعت بالایی کار کنم. برای من فیلمبرداری معمولا ۲۵ تا ۲۸روز به طول میانجامد. در این فیلم با رسیدن به سیامین روز گفتم: «خب، من دیگر ایدهای ندارم! کار من تمام است!» و بعد ۵۵ روز دیگر هم مشغول کار بودیم. من فقط باید کمی مدیتیشن انجام میدادم و آرامشم را حفظ میکردم تا قدرت خلاقانهام تا آخرین روز کار باقی بماند. خستگی و استرس واقعا تأثیر خودش را بر شما میگذارد و شما معمولا تا وقتی که دیگر نتوانید پاهایتان را حس کنید متوجه آن نخواهید شد. فیلمبرداری بخش محبوب من است. از بودن با دیگران، خندیدن و اوقات خوشی داشتن، لذت میبرم. پس از آن شما در اتاقی تاریک با یک نفر گیر میافتید و سعی میکنید تقریبا تا یکسال بعد از تمام کاری که کردید چیزی معنادار بسازید. این خودش یک سفر فرساینده تازه است. تا جایی که دیگر نتوانید دستهایتان را حس کنید. اما حالا تمام حواس دوباره سر جایشان برگشتهاند.
منبع: روزنامه آسمان آبی
منبع:
نقد فارسی