دختر نابینا که زندگی غم انگیز و بدون جاذبه ای دارد. یک روز در پارک با مرد جوانی آشنا می شود. ظاهراً او مرد متمولی است و دختر را یاری می دهد که بیناییش را بدست آورد و سخت به آینده اش دلبسته شود. دختر بزودی در می یابد رویایش درباره آینده و مرد محبوبش چون سرابی بیش نبوده است. ولی پیش از آن که بار دیگر اندوه و غم او را تسلیم کند به این حقیقت دست می یابد که ثروت مرد جوان در واقع در روح اوست که علیرغم فقر و نداری، با فداکاری باعث شد که چشم به دنیا بگشاید.
داوود ظفراوغلو | کارگردان | |
داوود ظفراوغلو | نویسنده | |
جهانگیر غفاری | بازیگر | |
ویکتوریا | بازیگر | |
سمیرا احمد | بازیگر | |
محمد عوض | بازیگر | |
امرلال هندوجا | تهیه کننده | |
فرانک عجرمه | تهیه کننده |