فرامرز مهندس جوانی است که برای آموزش کشاورزی به روستایی می رود، و اهالی را به مشارکت در آبادانی روستا تشویق می کند. ستاره، که با پدرش کدخدا یوسف علی زندگی می کند، بیش از دیگران با مهندس همراهی می کند. در غیبت فرامرز شکارچی شرور و ولنگاری به نام مراد وارد روستا می شود و کدخدا را ترغیب می کند که اجازه بدهد دخترش با او به شهر برود. دختر که در انتظار بازگشت فرامرز و ازدواج با او است، به ترغیب میل خود، همراه مراد به شهر می رود و در کاباره او به کار خوانندگی می پردازد. فرامرز ستاره را می یابد و پس از مرافعه با مرادخان دختر را به خانه ی پدرش هوشیار می برد. مرادخان با مادر فرامرز تماس می گیرد و شایعه می کند که ستاره رقاصه ی فاسد کاباره ی او است. زن و شوهر ستاره را از خانه شان می رانند و فرامرز به جست و جوی او می رود، و مدتی بعد که از یافتن ستاره خسته شده، به توصیه ی مادرش، با دخترعمویش محبوبه ازدواج می کند. محبوبه با شوهرش بنای ناسازگاری می گذارد، و به بستر بیماری می افتد. او را به بیمارستان منتقل می کنند، و ستاره که پرستار همان بیمارستان است مراقبت او را عهده می گیرد. مراد با خوراندن سم به محبوبه موجب مرگ او می شود، و ستاره در مظان اتهام قرار می گیرد، اما فرامرز با به دست آوردن سرنخی از مراد او را به دام می اندازد، و زندگی تازه ای را در کنار ستاره آغاز می کند.
عزیزالله رفیعی | کارگردان | |
رضا شمشادیان | دستیار کارگردان | |
عباس کسایی | نویسنده | |
شهین | بازیگر | |
محمد متوسلانی | بازیگر | |
احمد قدکچیان | بازیگر | |
عباس منتجم شیرازی | بازیگر | |
رضا بیک ایمانوردی | بازیگر | |
اکبر جنتی شیرازی | بازیگر | |
طاهره غفاری | بازیگر | |
سیمین علی زاده | بازیگر | |
ریحانه | بازیگر | |
علی باباخانی | بازیگر | |
مازیار بازیاران | بازیگر | |
فیروز | بازیگر | |
امیلیا | بازیگر | |
سوسن مهاجر | بازیگر | |
گیتی | بازیگر | |
عباس کسایی | تهیه کننده | |
عزیزالله رفیعی | فیلمبردار | |
رضا بانکی | عکس | |
عزیزالله رفیعی | تدوین | |
واروژ | آهنگساز | |
حسین صمدی | تنظیم موسیقی | |
مجید یراق طلا | شعر | |
عباس منتجم شیرازی | خواننده | |
شهین | خواننده | |
زاره | صدابردار | |
نوریک | دستیار صدابردار | |
ویژه | افکت | |
میشل | لابراتوار | |
میشل | چاپ | |
عباس مظاهری | تیتراژ | |
علی مهانی | دستیار چاپ | |
علی مهانی | دستیار لابراتوار |