عبدالله خان برزو، از بازماندگان خانواده ی اشرافی برزو، در جریان شکار، با توطئه خواهرش اشرف و قباد، پسر اشرف و رحمان، مباشر خانواده، به قتل می رسد. امیر، پسر عبدالله خان، که افسر نیروی هوایی است، تحقیق در مورد مرگ پدر را آغاز می کند. قاتلان برای تصاحب اموال برزو درصدد قتل امیر برمی آیند و با خوراندن داروی خواب آور و قطع کردن ترمز اتومبیل امیر تصمیم خود را عملی می کنند. امیر در راه بازگشت به شهر مرد افلیجی را درجاده سوار اتومبیل می کند و در حالی که رحمان از فاصله ی دور مراقب اوست به راه خود ادامه می دهد. اتومبیل امیر به دره سقوط می کند و مرد افلیج در آتش می سوزد. رحمان که تصور می کند امیر در آتش سوخته خبر مرگ او را به اشرف و قباد می رساند. اما چند روز بعد سر و کله ی امیر پیدا می شود. رفتار مشکوک امیر باعث می شود که قاتلان تصور کنند فرد دیگری برای تصاحب اموال برزو خود را به هیئت امیر درآورده است. امیر پس از درگیری با رحمان اصل ماجرا را تعریف می کند. امیر پس از برخورد اتومبیل به تخته سنگی به دره سقوط می کند و مردی که در آتش سوخته روستایی افلیجی بوده که امیر برای رساندن به مقصد او را سوار کرده است. رحمان و قباد به امیر حمله می برند، اما پلیس سر می رسد. رحمان دستگیر و قباد کشته می شود و اشرف بر اثر سکته قلبی فوت می کند.