احمد دست کمونچه و دوستش برزو به تهران می روند تا برای خانم مهربان، که فلج است و به موسیقی علاقه دارد، برنامه اجرا کنند. خانم مهربان با خواهرش ستاره زندگی می کنند و منتظرند تا مراد، برادر گمشده ی احمد، از فرنگ بازگردد و با ستاره ازدواج کند؛ اما مراد که در زندان است و دارای زن و فرزند است سعی دارد قبل از مرگ خانم مهربان ستاره را به عقد خو درآورد تا وارث ثروت او شود. تیمور احمد را در خانه ی مهربان می بیند و متوجه شباهت او به مراد می شود. بنا به تصمیم مراد احمد را می ربایند و او را مجبور می کنند که به جای مراد با ستاره پای سفره ی عقد بنشیند. مراد از زندان مرخص می شود و همسرش را به قتل می رساند، و مادر احمد و خواهرش به تهران می آیند. با برملا شدن نقشه ی مراد او می گریزد و موقع فرار زخمی می شود، و مادر با دیدن خال روی بازوی او درمی یابد که مراد فرزند گم شده اش است. مراد می میرد و احمد پس از ازدواج با ستاره از فرزند او نگهداری می کند.
جواد قائم مقامی | کارگردان | |
رضا شمشادیان | دستیار کارگردان | |
جواد قائم مقامی | نویسنده | |
جواد قائم مقامی | بازیگر | |
ویکتوریا | بازیگر | |
سارا | بازیگر | |
حمیده خیرآبادی | بازیگر | |
جواد تقدسی | بازیگر | |
محمدتقی کهنمویی | بازیگر | |
محمدرضا رفیعی | بازیگر | |
اسدالله یکتا | بازیگر | |
غلامرضا سرکوب | بازیگر | |
محمد فرزین | بازیگر | |
اسماعیل خدنگی | بازیگر | |
فرنگیس فروهر | بازیگر | |
ناتاشا | بازیگر | |
شهلا ریاحی | بازیگر | |
رضا بانکی | بازیگر | |
محمود مقدم | تهیه کننده | |
جواد قائم مقامی | تهیه کننده | |
اصغر بانکی | مدیر تهیه | |
علی پروانه | مدیر تهیه | |
ناصر رفعت | مدیر فیلمبرداری | |
جواد مقدم | دستیار فیلمبردار | |
رضا بانکی | عکس | |
بابک | نوازنده | |
تورج نگهبان | شعر | |
عهدیه | خواننده | |
ایرج | خواننده | |
حسن مصیبی | امور فنی صدا | |
حسن امینی | لابراتوار | |
محمود مهدی زاده | برش نگاتیو | |
محمود مهدی زاده | چاپ | |
رضا شمشادیان | تبلیغات | |
ناتاشا | حرکات موزون | |
جواد شیدانواز | امور فنی |