آسیدمرتضی که کبوترباز است، با مادر نابینایش در کاشان زندگی می کند. او کبوتری طوقی می گیرد که همه کبوتربازهای محل به دنبالش هستند. مادر، طوقی را بدیمن می داند و از آسیدمرتضی می خواهد که کبوتر را رها کند. از طرفی، مصطفی دایی آسیدمرتضی، او را برای خواستگاری نامزدش طوبی به شیراز می فرستد. اما مرتضی و طوبی به هم علاقمند می شوند و ازدواج می کنند. مرتضی، طوبی را به کاشان می برد، اما چیزی از موضوع به مادر و دایی اش نمی گوید. مادر مرتضی متوجه ارتباط آنها می شود اما چون حقیقت را نمی داند، با تصور خیانت مرتضی، او را نفرین می کند. مصطفی سرمی رسد و حرف های خواهرش را می شنود. اما او نیز که نمی داند طوبی همسر مرتضی شده، به عباس گاریچی و جواد خالدار که با مرتضی دشمنی دارند، می گوید تا مرتضی را بکشند. اما طوبی حقیقت را به مصطفی می گوید و او از کشتن مرتضی منصرف می شود. از طرفی، عباس که چشمش دنبال کبوتر طوقی است ناخواسته طوبی را می کشد و مرتضی نیز پس از کشتن عباس، با گلوله پاسبان از پادرمی آید.
علی حاتمی | کارگردان | |
علی حاتمی | نویسنده | |
بهروز وثوقی | بازیگر | |
صغری عبیسی | بازیگر | |
ناصر ملک مطیعی | بازیگر | |
ژاله | بازیگر | |
حمیده خیرآبادی | بازیگر | |
محسن آراسته | بازیگر | |
بهمن مفید | بازیگر | |
غلامرضا سرکوب | بازیگر | |
حسین گیل | بازیگر | |
جلال پیشواییان | بازیگر | |
مهدی مصیبی | تهیه کننده | |
حمید افشار | مدیر تهیه | |
مازیار پرتو | فیلمبردار | |
حسن پژهان | دستیار فیلمبردار | |
اصغر بیچاره | عکس | |
علی حاتمی | طراح صحنه و لباس | |
اسفندیار منفردزاده | آهنگساز | |
چنگیز جلیلوند | سرپرست گویندگان | |
حسن مصیبی | افکت |