حافظ پاکدل جوانی اهل مریوان، برای کار به کیش می آید و در گوشه ای پرت از این جزیره، مأمور بارگیری تانکرهای حمل سوخت می شود و تنها در کلبه ای زندگی می کند. بعضی وقت ها هم ماهی می گیرد و می فروشد. چندی بعد با پس اندازش حلقه طلایی می خرد و برای خواهرش که قصد ازدواج دارد می فرستد و در نامه ای برای خواهرش می نویسد که آرزو داشت این حلقه را خودش به انگشت او کند ولی نمی تواند محل کارش را ترک کند.
ابوالفضل جلیلی | کارگردان | |
حسین عبدالعلی زاده | دستیار کارگردان | |
رسول تنهایی | دستیار کارگردان | |
ابوالفضل جلیلی | نویسنده | |
حافظ پاکدل | بازیگر | |
حمید فاتحی | مجری طرح | |
محمد احمدی | مدیر تولید | |
احمد خجسته | امور مالی | |
محمدعلی شکری پور | امور اداری | |
قاسم بی غم | امور اداری | |
محمدرضا یوسفی | امور اداری | |
مسعود کرانی | مدیر فیلمبرداری | |
جمشید بایرامی | عکس | |
محسن رزقی | فیلمبردار پشت صحنه | |
ابوالفضل جلیلی | تدوین | |
ابوالفضل جلیلی | طراح صحنه و لباس | |
احمد صالحی | صدابردار | |
سعید صالحی | دستیار صدابردار | |
احمد شریفی | حمل و نقل | |
حسن زحمتکش | حمل و نقل | |
صمد کاکوئی | حمل و نقل | |
جلیل کارگشا | حمل و نقل | |
مصطفی ذاکری | حمل و نقل |