فیلم کلید ازدواج | نیمرخ

کلید ازدواج

مرد جوانی به نام صادق که قرار است جنس قاچاقی را با خود به تهران بیاورد و تحویل یک باند بدهد، کیف خالی را که قبلاً محتوی جنس قاچاق بوده، در یکی از صندوق های امانات راه‌آهن می گذارد و کلید آن را با خود می برد. رییس باند، ادریسی حرف های او را مبنی بر ربوده شدن جنس، باور نمی کند و به دو مأمورش عبدل و یادگار، دستور می دهد صادقی را کتک بزنند و با خود ببرند، از طرفی کلیدساز جوانی به نام تقی، که دوازده بار به خواستگاری دختری به نام غوغا رفته و هربار جواب رد شنیده، سوار بر وانتش که ترمز آن بریده است، پس از برخورد با دکه اکبر برادر غوغا با اتومبیل حامل عبدل، یادگار و صادقی تصادف می کند. تقی، اکبر و سه خلافکار را سوار آمبولانس می کند، ولی آن سه می گریزند و تنها اکبر در بیمارستان بستری می شود. غوغا ابتدا می پندارد تقی به خاطر گرفتن انتقام، برادرش اکبر را مجروح کرده، اما با مراقبت های مداوم تقی که صورتحساب هزینه های بیمارستان را نیز می پرازد، نظر مثبتی نسبت به تقی پیدا می کند. عبدل و یادگار که صادقی را مرده می پندارند او را خارج از شهر رها می کنند و به دنبال کلید صندوق امانات راه‌آهن به سراغ تقی و اکبر می آیند. آنها اکبر را کتک می زنند و تقی را با خود نزد ادریسی می برند. تقی بین راه می گریزد و به هتل ادریسی می رود که در آن غوغا به عنوان حسابدار به کار مشغول است. در آنجا تقی از چنگ عبدل و یادگار می گریزد، اما ندانسته در چنگ ادریسی می افتد که او را تحویل یادگار، عبدل و دیگر دستیار قوی هیکل می دهد. غوغا آنها را تعقیب می کند. بین راه، دختری به نام پرستو که به ادریسی در ازای کارهای خلافش قول ازدواج داده همه سرنشینان را به خانه ای می برد که ادریسی در آن در انتظار آنهاست. تقی که خاله اش و غوغا را در چنگ ادریسی می بیند، کلید را به او می دهد. اما عبدل و یادگار هنگام بازکردن در صندوق در راه‌آهن هستند که نیروی انتظامی با هماهنگی صادقی، آنها را تعقیب می کند تا به خانه ادریسی می رسد. آنها هنگامی به خانه ادریسی می رسند که پرستو به روی ادریسی اسلحه کشیده و خواهان محتویات صندوق است. در صندوق و کیف داخل آن باز می شود و همه آن را خالی می یابند. تقی با غوغا ازدواج می کند و صاحب بچه های سه قلو می شوند.

خبرهای پربازدید