خلیل به کمک افرادش تعدادی از کارگران معدن را تشویق می کند که مانع پیشرفت کارهای معدن و صاحبش مسلم خان شوند. مسلم دو تن از دوستانش، رضا خوش دست و نعمت خوش صدا، را به کمک می طلبد، و آن دو از کارگران خاطی زهرچشم می گیرند. نعمت پنج سال پیش دختر عمه اش را خواستگاری کرده و رضا را دنبال او می فرستد تا او را به «کمپ» بیاورد. دختر عمه ی او ازدواج کرده و صاحب فرزند است، و رضا دختر جیب بری به نام آذر را برای ازدواج با نعمت همراه خود می آورد. دختر، به تدریج، به رضا علاقمند می شود. دو دوست و آذر بر سر دو راهی قرار می گیرند. آذر به نعمت می گوید که رضا را دوست دارد، و نعمت تصمیم می گیرد پای خود را کنار بکشد. خلیل و افرادش آذر را می ربایند، و سرانجام نعمت و رضا پس از درگیر شدن با آن ها آذر را نجات می دهند.
رضا صفایی | کارگردان | |
حسین کامران | دستیار کارگردان | |
سعید مطلبی | نویسنده | |
رضا بیک ایمانوردی | بازیگر | |
نعمت الله آغاسی آزموده | بازیگر | |
ژیلا شاهانی | بازیگر | |
علی میری | بازیگر | |
امیر علایی | بازیگر | |
علی زاهدی | بازیگر | |
امیر فاطمی | بازیگر | |
احمد امیدوار | بازیگر | |
اصغر شوری | بازیگر | |
رفیع مددکار | بازیگر | |
رضا شیبانی | تهیه کننده | |
علی صادقی | مدیر فیلمبرداری | |
رضی | دستیار فیلمبردار | |
مرتضی حمزه | دستیار فیلمبردار | |
علی بانکی | عکس | |
رضا صفایی | تدوین | |
حسین واثقی | نوازنده | |
ناصر تبریزی | نوازنده | |
میرزا گودرزی | انتخاب موزیک | |
رضا شمسا | شعر | |
نعمت الله آغاسی آزموده | خواننده | |
عهدیه | خواننده | |
میرزا گودرزی | میکس | |
منوچهر اسماعیلی | سرپرست گویندگان | |
علی بیات | مدیر تدارکات | |
عباسعلی حسینی | لابراتوار | |
ذبیح الله غلامی | لابراتوار | |
حسین نوری | چاپ | |
عطری نژاد | تیتراژ |